Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (6 milliseconds)
English
Persian
tarn
دریاچه کوهستانی
Search result with all words
tarn
دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
Other Matches
lagune
دریاچه
loch
دریاچه
lochs
دریاچه
ponds
دریاچه
lake
دریاچه
lakes
دریاچه
pond
دریاچه
water reservoir
دریاچه
slew
دریاچه
laky
دریاچه دار
salina
دریاچه نمک
the transit of a lake
عبورازیک دریاچه
salt lake
دریاچه شور
artificial lake
دریاچه مصنوعی
limnology
دریاچه شناسی
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
laker
ماهی دریاچه
lakelet
دریاچه کوچک
lin
دریاچه کوچک
linn
دریاچه کوچک
lough
دریاچه استخر
rangey
کوهستانی
highland
کوهستانی
mountaineer
کوهستانی
orestes
کوهستانی
montane
کوهستانی
hilariously
کوهستانی
mountainous
کوهستانی
mountaineers
کوهستانی
rangy
کوهستانی
mountains
کوهستانی
mountain
کوهستانی
trinidad lake asphalt
قیر دریاچه ترینیداد
laker
کشتی دریاچه پیما
upper terminal
ایستگاه کوهستانی
mountain troops
یکانهای کوهستانی
oread
حوری کوهستانی
transmontane
ماوراء کوهستانی
bench
سکوی کوهستانی
benches
سکوی کوهستانی
glens
دره کوهستانی
uplands
زمین کوهستانی
mountain climate
اقلیم کوهستانی
glen
دره کوهستانی
shelf
سکوی کوهستانی
transmountain
ماوراء کوهستانی
high land
زمین کوهستانی
upland
زمین کوهستانی
laguna
دریاچه جای کم عمق دریا
crannog
جزیره کوچک میان دریاچه
mountaineer
یکان کوهستانی کوهنورد
mountaineers
یکان کوهستانی کوهنورد
clachan
دهکده کوچک کوهستانی
ghillie
نوکریکی از روسای کوهستانی
greenwood
درخت راج کوهستانی
lacustrine animals
دورهای که روی دریاچه هاخانه می ساختند
ice mining
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
gilly
نوکر یکی ازروسای کوهستانی
gillie
نوکر یکی ازروسای کوهستانی
icekhana
اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
gael
مردم کوهستانی اسکاتلند سلتهای اسکاتلندی
holm
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
beach balls
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
water sky
لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
yodeled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
Brontide
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com