Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
atlantic
دریای محیط غربی
Other Matches
Anatolia
منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
aegean sea
دریای اژه
moderate sea
دریای معتدل
mediterranean sea
دریای مدیترانه
mare clausum
دریای بسته
adriatic sea
دریای ادریانیک
high sea
دریای ازاد
dead sea
دریای لوط
high seas
دریای ازاد
sea nettle
ستاره دریای
rough sea
دریای خراب
sea fight
جنگ دریای
flat calm
دریای روغنی
seaway
دریای متلاطم
smooth see
دریای ارام
territorial sea
دریای ساحلی
territorial sea
دریای داخلی
the black sea
دریای سیاه
Oman
دریای عمان
mare liberum
دریای ازاد
blue water
دریای ازاد
calm sea
دریای خیلی ارام
pores
در دریای تفکرغوطه ور شدن
pore
در دریای تفکرغوطه ور شدن
bathyal
مربوط به دریای عمیق
solan
قاز دریای شمالی
heavy sea
دریای خیلی خراب
Channel Islands
جزیرههای دریای مانش
gannet
غاز دریای شمالی
closed sea
دریای غیر ازاد
service squadron
قسمت خدمات دریای
erythrean
وابسته به دریای قلزم
pontic
شبیه دریای سیاه
pontic
وابسته به دریای سیاه
mediterranean sea
دریای روم بحر الروم
polynya
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
booby
نوعی قاز دریای شمالی
ship fever
طوفان سخت در دریای چین
polynia
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
submarine
زیر دریای
[نظامی]
[علوم طبیعی]
overland route
راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
submarine boat
زیر دریای
[نظامی]
[علوم طبیعی]
typhoon
توفان سخت دریای چین گردباد
typhoons
توفان سخت دریای چین گردباد
Latvia
جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
westerly
غربی
occidental
غربی
hesperian
غربی
westernised
غربی شدن
westernising
غربی شدن
westernised
غربی کردن
westernising
غربی کردن
westernize
غربی کردن
westernises
غربی شدن
westernises
غربی کردن
east elevation
نمای غربی
northwestern
شمال غربی
ind
هند غربی
westerly
باد غربی
sou'westers
جنوب غربی
north western
شمال غربی
north-western
شمال غربی
northwestwards
روبشمال غربی
westernizing
غربی شدن
westernizing
غربی کردن
westernizes
غربی شدن
westernizes
غربی کردن
westernized
غربی شدن
westernized
غربی کردن
westernmost
غربی ترین
south-western
جنوب غربی
westernize
غربی شدن
Western Sahara
صحرای غربی
southwest
بادجنوب غربی
to lie east and west
شرقی غربی
south western
جنوب غربی
north-westerly
شمال غربی
west country whipping
بست غربی
wester
باد غربی
wester
طوفان غربی
Wild West
ایالتهای غربی
north westerly
شمال غربی
NW
شمال غربی
western hemisphere
نیمکره غربی
westwork
بدنه غربی
westernization
غربی شدن
small craft warning
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
turk's capcactus
کاکتوس هند غربی
southwestward
بسوی جنوب غربی
southwestwards
بسوی جنوب غربی
turk'shead
کاکتوس هند غربی
libeccio
باد جنوب غربی
libecchio
باد جنوب غربی
Western Samoa
کشور ساموآی غربی
first world
واقع دراروپای غربی
southwester
باد جنوب غربی
westernising
تمدن غربی را پذیرفتن
southwesterner
اهل جنوب غربی
westernised
تمدن غربی را پذیرفتن
westernises
تمدن غربی را پذیرفتن
westernize
تمدن غربی را پذیرفتن
westernized
تمدن غربی را پذیرفتن
southwest
واقع در جنوب غربی
westernizes
تمدن غربی را پذیرفتن
roaring forties
منطقه بادهای غربی
narthex
ایوان غربی کلیسا
westernizing
تمدن غربی را پذیرفتن
southwestern
واقع در جنوب غربی
northwestwards
بطرف شمال غربی
northwester
طوفان شمال غربی
northwester
باد شمال غربی
Benin
کشور بنین در افریقای غربی
Ivory Coast
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
westerns
غربی وابسته به مغرب یا باختر
western
غربی وابسته به مغرب یا باختر
jonah crab
خرچنگ بزرگ امریکای غربی
westerners
غربی وابسته به مغرب یا باختر
southwester
توفان یا تندباد جنوب غربی
westerner
غربی وابسته به مغرب یا باختر
finlander
اهل فینلاند ذرشمال غربی روسیه
harmattan
بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
denier
نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
GIs
انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
GI
انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
Cornish
وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
khowar
زبان رایج درشمال غربی پاکستان
New World
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
st helena
جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
Indian style
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
granger road
راه اهنی که ازایالات غربی غله بارکرده میاورد
west lndies
جزایر هند غربی واقع بین اتازونی و امریکای جنوبی
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
monroe doctrine
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
c
سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
fire support station
نققه هدف اتش پشتیبانی دریایی ایستگاه اتش دریای
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
western european union
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
circuity
محیط
outward things
محیط
perimeters
محیط
millieu
محیط
outline
محیط
circumferences
محیط
settings
محیط
perimeter
محیط
lapped
محیط
setting
محیط
outlining
محیط
girth
محیط
periphery
محیط
medium
محیط
girths
محیط
milieux
محیط
milieus
محیط
entourages
محیط
entourage
محیط
milieu
محیط
lap
محیط
peripheries
محیط
outside
محیط
surroundings
محیط
outlines
محیط
outlined
محیط
environments
محیط
environment
محیط
outsides
محیط
mediums
محیط
circumference
محیط
sphere
محیط
ambience
محیط
ambiance
محیط
spheres
محیط
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
mediterranean
وابسته بدریای مدیترانه دریای مدیترانه
living environment
محیط زنده
environments
محیط زیست
therapeutic millieu
محیط درمانی
operational environment
محیط فعالیت
workbenches
محیط کاری
contour
محیط مرئی
periphery
محیط حدود
operational environment
محیط عملیاتی
peripheries
محیط حدود
workbench
محیط کاری
milieu therapy
محیط درمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com