Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
seacraft
دریا نوردی
Other Matches
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
rotogravure
گراورسازی نوردی
aerial navigation
هوا نوردی
astronavigation
ستاره نوردی
alpinism
کوه نوردی
seacraft
وارد به رموزدریا نوردی
mountaineers
کوه نوردی کردن
astronautics
مبحث کیهان نوردی
mountaineer
کوه نوردی کردن
Mountaineering . Mountain - climbing .
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
rock pitons
انواع میخهای سنگ نوردی
pin
ضربه فنی کشتی میخ سنگ نوردی
pinned
ضربه فنی کشتی میخ سنگ نوردی
pinning
ضربه فنی کشتی میخ سنگ نوردی
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
opened
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
opens
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
astrogate
کیهان نوردی کردن فضانوری کردن
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
high water line
خط مد دریا
asea
به دریا
channel
دریا
asea
در دریا
seabed
کف دریا
channeling
دریا
channels
دریا
channelled
دریا
channeled
دریا
at sea
در دریا
flooded
رو د دریا
flood
رو د دریا
main
دریا
benthos
ته دریا
merest
دریا
mere
دریا
cuttle bone
کف دریا
cuttlebone
کف دریا
sea foam
کف دریا
sea froth
کف دریا
sepiolite
کف دریا
d.j.'s locker
ته دریا
waterscape
اب دریا
floods
رو د دریا
acajou
دریا
lough
اب دریا
meerscham
کف دریا
seas
دریا
meerschaum
کف دریا
sea
دریا
sea foam
کف آب دریا
ocean foam
کف آب دریا
beach foam
کف آب دریا
on the sea
دریا
spume
کف آب دریا
the deep
دریا
ground
کف دریا
high water
مد دریا
bree
دریا
the wave
دریا
sea bed
کف دریا
saltwater
اب دریا
high tides
مد دریا
overboard
در دریا
holm
دریا
high tide
مد دریا
the blue
دریا
foreshores
کنار دریا
foreshore
کنار دریا
seafolk
دریا نوردان
seacoast
دریا کنار
seaworthy
اماده دریا
seasickness
دریا زدگی
voyages
سفر دریا
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
seapuss
گرداب دریا
seagoing
دریا پیما
shipman
دریا نورد
anchor ice
یخهای کف دریا
the sea was lulled
دریا ساکت شد
outbound
رهسپار دریا
voyage
سفر دریا
seagirt
محاط دریا
bay salt
نمک دریا
seagoer
دریا نورد
seaway
دریا راه
seagoing
دریا نورد
by sea
ازراه دریا
heave of the sea
زورخیزاب دریا
sea born
زاده دریا
sea board
کناره دریا
sea bed
بستر دریا
sea anchor
لنگر دریا
sailer
دریا نورد
poseidon
خدای دریا
pelagic
ساکن دریا
oversea
انطرف دریا
on shore winds
دریا باد
out bound
رهسپار دریا
ocean bound
رهشپار دریا
naval aviation
هوا دریا
mal de mer
ناخوشی دریا
maldemer
ناخوشی دریا
man overboard
ادم به دریا
marine transgression
پیشروی دریا
sea coast
کرانه دریا
sea coast
ساحل دریا
by water
از راه دریا
chlorinity
غلظت اب دریا
holding ground
گیرایی کف دریا
seacoast
ساحل دریا
dead in the water
متوقف در دریا
seaborne
دریا برد
sea water damage
خسارت اب دریا
sea state
وضعیت دریا
datum level
سطح اب دریا
sea state
حالت دریا
sea sickness
دریا گرفتگی
davy jones
جنی دریا
sea shore
کرانه دریا
sea purse
گرداب دریا
sea girt
دریا بست
sea duty
خدمت دریا
sea cock
شیر دریا
marooner
دریا زن غارتگر
shipper
دریا نورد
sea-going
باب دریا
ranged
حدودجذر و مد دریا
range
حدودجذر و مد دریا
mares
تاریکی دریا
mare
تاریکی دریا
seaports
دریا بندر
seaport
دریا بندر
seaport
بندرساحلی دریا
seastrand
دریا کنار
ranges
حدودجذر و مد دریا
seaports
بندرساحلی دریا
waterside
کنار دریا
sea going
باب دریا
seahorse
اسب دریا
seahorses
اسب دریا
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
shores
ساحل دریا
shores
کنار دریا
shore
ساحل دریا
shore
کنار دریا
seaside
دریا کنار
surface-to-air
دریا به هوا
sea level
سطح دریا
low water
پس رفت اب دریا
high water
دریا درحال مد
passages
دریا کرایه
passage
دریا کرایه
seafarers
دریا نورد
seafarer
دریا نورد
seashore
ساحل دریا
seashores
ساحل دریا
sea breezes
نسیم دریا
adventure
دل به دریا زدن
risk
دل به دریا زدن
high tides
حداکثر مد دریا
high tide
حداکثر مد دریا
seaboards
کرانه دریا
seaboard
کرانه دریا
seascapes
دورنمای دریا
seascape
دورنمای دریا
thalassophobia
دریا هراسی
seabed
بستر دریا
sand
شن کرانه دریا
sands
شن کرانه دریا
the waves of the sea
خیزابهای دریا
the waves of the sea
امواج دریا
seaward
بسوی دریا
sailor
دریا نورد
sailors
دریا نورد
sea breeze
نسیم دریا
coasts
کنار دریا
strand
کنار دریا
strands
کنار دریا
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
briny
مثل اب دریا
seabird
مرغ دریا
waterscape
منظره اب دریا
deep-sea
ژرف دریا
upcountry
دور از دریا
seabirds
مرغ دریا
coast
کنار دریا
two star
دریا دار
transmarine
فرا دریا
To take a chance . To risk it.
دل رابه دریا زدن
groundswell
طغیان شدید دریا
ocean bound
عازم دریا یااقیانوس
oceanward
سوی اقیانوس یا دریا
seaward
اطراف دریا روبدریا
outstand
عازم دریا شدن
The sea is surging .
دریا موج می زند
anchors
ایستادن در دریا مهاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com