English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
cover دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
coverings دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
covers دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
Other Matches
covers نگهبان بگوش
cover نگهبان بگوش
coverings نگهبان بگوش
copy نگهبان مخابراتی
copying نگهبان مخابراتی
copies نگهبان مخابراتی
copied نگهبان مخابراتی
excitation انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
high class communication set دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
communication link رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
and gate دریچه و دریچه ضرب منطقی
by ear بگوش
hearken بگوش دل پذیرفتن
auric وابسته بگوش یاسامعه
unheard بگوش نخورده غیرمسموع
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
ear witness گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
sound به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounded به نظر رسیدن بگوش خوردن
soundest به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounds به نظر رسیدن بگوش خوردن
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
euphonically برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
ear tab گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
ear cap گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
pip squeak نارنجکی که صدای ان مانندPIP-SQUEAK بگوش میرسد
eaves droper مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
flux valve دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
communication line خط مخابراتی
communication link تسلسل مخابراتی
signal services قسمتهای مخابراتی
communications system سیستم مخابراتی
communication cover پوشش مخابراتی
communication network شبکه مخابراتی
communication security تامین مخابراتی
signal security تامین مخابراتی
signal flag پرچم مخابراتی
signal communications ارتباطات مخابراتی
additive پیوند کد مخابراتی
communication satellite ماهواره مخابراتی
communications link پیوند مخابراتی
communications satellite ماهوارههای مخابراتی
signal services خدمات مخابراتی
additives پیوند کد مخابراتی
communications processor پردازنده مخابراتی
communication deception فریب مخابراتی
communications protocol پروتکل مخابراتی
communications channel کانال مخابراتی
telenet شبکه مخابراتی
communication signal سیگنال مخابراتی
communication security برقراری تامین مخابراتی
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
standing signal instructions دستورات ثابت مخابراتی
selsyn سیستم سینکرونیزه مخابراتی
communications control unit واحد کنترل مخابراتی
communications server سرویس دهنده مخابراتی
communication relay ship ناو تقویتی مخابراتی
volume قدرت دستگاه مخابراتی
volumes قدرت دستگاه مخابراتی
ace high سیستم مخابراتی قمرمصنوعی
communication standing instructions دستورات ثابت مخابراتی
common user net work شبکه مخابراتی مشترک
way station ایستگاه رله مخابراتی
signaled علایم مخابراتی مخابرات
communications software نرم افزار مخابراتی
signal علایم مخابراتی مخابرات
signalled علایم مخابراتی مخابرات
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
directed net شبکه توجیه شده مخابراتی
fire direction net شبکه مخابراتی هدایت اتش
courier ماهواره مخابراتی رله کننده
couriers ماهواره مخابراتی رله کننده
relayed ایستگاه واسطه مخابراتی رله
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
spot net شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
approved circuit مدار تصویب شده مخابراتی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
relays ایستگاه واسطه مخابراتی رله
phase jitter اعوجاجهای ناخواسته در یک سیگنال مخابراتی
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
simplex circuit مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
tie line کانال مخابراتی کرایه داده شده
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
single line مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
parroting وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrots وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroted وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrot وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
chasers نگهبان
sentinel نگهبان
custodians نگهبان
custodian نگهبان
warden نگهبان
wardens نگهبان
watch نگهبان
watched نگهبان
sentinels نگهبان
escort نگهبان
escorted نگهبان
escorting نگهبان
escorts نگهبان
chaser نگهبان
on guard نگهبان
out post نگهبان
inspectors نگهبان
inspector نگهبان
watches نگهبان
watching نگهبان
watch dog سگ نگهبان
lifeguard نگهبان
custodial نگهبان
guardians نگهبان
guardian نگهبان
ward نگهبان
duty نگهبان
lifeguards نگهبان
wards نگهبان
watch man نگهبان
gallant نگهبان
K9 [canine] سگ نگهبان
guard dog سگ نگهبان
police dog سگ نگهبان
body guard نگهبان
sentries نگهبان
left half back نگهبان چپ
life guard نگهبان
custos نگهبان
custodier نگهبان
watchman نگهبان
watchmen نگهبان
enntinel نگهبان
sentry نگهبان
guard نگهبان
guarding نگهبان
guards نگهبان
keepers نگهبان
guardsman نگهبان
watchdog سگ نگهبان
conservator نگهبان
watchdogs سگ نگهبان
keeper نگهبان
look out نگهبان
guardsmen نگهبان
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
cirvis دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
curing membrane پوسته نگهبان
factionary نگهبان قراول
tricked سکانی نگهبان
guard post پایه نگهبان
tricking سکانی نگهبان
gangway staff نگهبان پله
memory guard نگهبان حافظه
to stand sentinel نگهبان گذاشتن در
watch officer افسر نگهبان
guard band باند نگهبان
interior guard نگهبان داخلی
air sentinel نگهبان هوایی
sergeant of the guard گروهبان نگهبان
officer of the day افسر نگهبان
relief of sentry عوض نگهبان
radio guard نگهبان بی سیم
port watch نگهبان بندر
right half back نگهبان راست
officer of the watch افسر نگهبان
guardian angel فرشته نگهبان
trick سکانی نگهبان
boat gang نگهبان قایق
beach patrol نگهبان اسکله
beach patrol نگهبان ساحلی
guardian council شورای نگهبان
arcturus نگهبان شمال
guard signal علامت نگهبان
anchor watch نگهبان لنگر
flag guard نگهبان پرچم
churchmen نگهبان کلیسا
curators نگهبان متصدی
churchman نگهبان کلیسا
watchdog سگ پاسبان نگهبان
watchdogs سگ پاسبان نگهبان
bailiffs نگهبان دژ سلطنتی
curator نگهبان متصدی
bailiff نگهبان دژ سلطنتی
warden نافر نگهبان
wardens نافر نگهبان
air controlman نگهبان کنترل هوایی
duty officer افسر نگهبان ستاد
Beefeater نگهبان برج لندن
am i the keep of my brother? ایامن نگهبان برادرخودهستم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com