English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
work out در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
Other Matches
kite and kin کس وکار
synchronizing mechanism ساز وکار همزمانی
business cycle دور کسب وکار
probation دوره ازمایش وکار اموزی
extensive cultivation توسعه همه جانبه کشت وکار
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
precludes مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
creating ایجاد کردن
engenders ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
engendering ایجاد کردن
create ایجاد کردن
screeched ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
engendered ایجاد کردن
develop ایجاد کردن
screech ایجاد کردن
creates ایجاد کردن
develops ایجاد کردن
screeching ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
punches سوراخ ایجاد کردن
tempest توفان ایجاد کردن
breaches ایجاد شکاف کردن
reflating تورم ایجاد کردن
reflates تورم ایجاد کردن
constructs ایجاد کردن ساخت
constructing ایجاد کردن ساخت
discomfit ایجاد اشکال کردن
put out منتشرساختن ایجاد کردن
breach ایجاد شکاف کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
tempests توفان ایجاد کردن
construct ایجاد کردن ساخت
punched سوراخ ایجاد کردن
breached ایجاد شکاف کردن
constructed ایجاد کردن ساخت
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
reflated تورم ایجاد کردن
reflate تورم ایجاد کردن
obstructing ایجاد مانع کردن
obstructed ایجاد مانع کردن
tide جزرومد ایجاد کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
obstructs ایجاد مانع کردن
canalize ایجاد ابراه کردن
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
discomfits ایجاد اشکال کردن
set off <idiom> بالانس ایجاد کردن
deluges غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged غرق کردن طوفان ایجاد کردن
revolutionizes در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing در کشور ایجاد شورش کردن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
wham باتصادم ایجاد صدا کردن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
procreant وابسته به ایجاد کردن یا زادن
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
obsess ایجاد عقده روحی کردن
clunk این صدا را ایجاد کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
clunks این صدا را ایجاد کردن
knock about سرو صدا ایجاد کردن
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying خیری ایجاد کردن در چیزی
delays خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionised در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises در کشور ایجاد شورش کردن
screak صدای گوشخراش ایجاد کردن
screeck صدای گوشخراش ایجاد کردن
revolutionising در کشور ایجاد شورش کردن
strangulate خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
blows در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
nettles ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
blow در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
plash صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
twitter صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
whish : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
twittering صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
nettle ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
twitters صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
calenture تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
piracy کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
create ایجاد
generations ایجاد
authorship ایجاد
creates ایجاد
developments ایجاد
creating ایجاد
development ایجاد
production ایجاد
productions ایجاد
generation ایجاد
construction ایجاد
creation ایجاد
constructions ایجاد
origination ایجاد
creations ایجاد
bridging ایجاد پل
territorialization ایجاد ناحیه
preclusion ایجاد مانع
make waves <idiom> ایجاد دردسر
originative ایجاد کننده
form ایجاد یک شکل
originationu ایجاد ابداع
formed ایجاد یک شکل
constructs ساختن یا ایجاد
forms ایجاد یک شکل
orogenesis ایجاد کوه
contouring ایجاد طرح
surging ایجاد موج
resonances ایجاد طنین
configure ایجاد پیکربندی
resonance ایجاد طنین
lactation ایجاد شیر
lenticulation ایجاد عدسی
windowing ایجاد پنجره
system generation ایجاد سیستم
stimulation ایجاد محرک
hypnogenesis ایجاد خواب
constructing ساختن یا ایجاد
averaged ایجاد میانگین
average ایجاد میانگین
causer ایجاد کننده
salivation ایجاد بزاق
vacuolation ایجاد حفره
looping ایجاد حلقه
furunculosis ایجاد کورک
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
amount ایجاد مجموعی از...
worker ایجاد کننده
averages ایجاد میانگین
averaging ایجاد میانگین
constructed ساختن یا ایجاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com