English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
English Persian
mistakenness در اشتباه بودن
Search result with all words
standstill در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
Other Matches
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
goofs اشتباه
inerrant بی اشتباه
mistaking اشتباه
clanger اشتباه
flounder اشتباه
fallacy اشتباه
floundered اشتباه
fallacies اشتباه
goofing اشتباه
floundering اشتباه
wrong اشتباه
overseen در اشتباه
mistake اشتباه
faux pas اشتباه
errancy اشتباه
wrongs اشتباه
mistakes اشتباه
wronging اشتباه
flounders اشتباه
incorrectness اشتباه
fault اشتباه
fumbled اشتباه
lap sus اشتباه
false <adj.> اشتباه
jeofail اشتباه
faulted اشتباه
fumble اشتباه
fumbles اشتباه
error اشتباه
errors اشتباه
barratry اشتباه
discrepancy اشتباه
faults اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
goof اشتباه
in error <adj.> اشتباه
snafu اشتباه
goofed اشتباه
mix-ups اشتباه
mix-up اشتباه
mix up اشتباه
trips اشتباه
trip اشتباه
mistakenness اشتباه
tripped اشتباه
blunders اشتباه بزرگ
slip up اشتباه کردن
blunders اشتباه کردن
blundering اشتباه کردن
blunders اشتباه لپی
misconstrues اشتباه کردن
to goof up [American E] اشتباه کردن
fumble اشتباه کردن
blundered اشتباه لپی
blundered اشتباه بزرگ
probable error اشتباه احتمالی
deflection error اشتباه سمت
slip-up اشتباه کردن
misconstrued اشتباه کردن
fumbled اشتباه کردن
fumbles اشتباه کردن
misconstruing اشتباه کردن
blundering اشتباه بزرگ
you are mistaken در اشتباه هستید
blundered اشتباه کردن
professional misconduct اشتباه حرفهای
blundering اشتباه لپی
fault تقصیر اشتباه
slip-ups اشتباه کردن
mistook اشتباه کردن
misconstrue اشتباه کردن
blunder اشتباه کردن
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
misplay بازی اشتباه
misstep اشتباه درقضاوت
mistakable قابل اشتباه
mistake of fact اشتباه موضوعی
mistake of law اشتباه حکمی
miscalculation محاسبه اشتباه
mistaken party اشتباه کننده
miswrite اشتباه نوشتن
miscalculations محاسبه اشتباه
bloomer اشتباه احمقانه
unmistakable خالی از اشتباه
peccadillo اشتباه کوچک
misguidely از روی اشتباه
miscue اشتباه کردن
lapsus linguac اشتباه لپی
bungler اشتباه کار
bunglers اشتباه کار
blaming اشتباه گناه
blames اشتباه گناه
blamed اشتباه گناه
blame اشتباه گناه
malentendu اشتباه فهمیدن
metachronism اشتباه تاریخی
mils trip اشتباه میلیمی
peccadilloes اشتباه کوچک
oversight اشتباه نظری
oversights اشتباه نظری
falsely <adv.> بطور اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
faultily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
blunder اشتباه لپی
blunder اشتباه بزرگ
typo اشتباه تایپی
typing error اشتباه تایپی
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
bedlam اشتباه شدید
peccadillos اشتباه کوچک
misprint اشتباه چاپی
unerring اشتباه نشدنی
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
parachronism اشتباه تاریخی
peccant اشتباه کار
phonily <adv.> بصورت اشتباه
disabuse از اشتباه دراوردن
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
slips اشتباه کردن
syntax error اشتباه ترکیبی
systematic error اشتباه سیستماتیک
spuriously <adv.> بطور اشتباه
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
inaccuracy اشتباه غلط
inaccuracy خطا یا اشتباه
inaccuracies خطا یا اشتباه
slips اشتباه لیزی
misprints اشتباه چاپی
slip اشتباه لیزی
slip اشتباه کردن
trip up <idiom> اشتباه کردن
slipped اشتباه لیزی
by accident <adv.> بطور اشتباه
slipped اشتباه کردن
inaccuracies اشتباه غلط
to make an error اشتباه کردن
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
mistaking اشتباه کردن
deflection error اشتباه سمتی
dead shot تیر اشتباه
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
mistakes اشتباه کردن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
delivery error اشتباه در تیراندازی
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
erroneous غلط اشتباه
dispersion error اشتباه پراکندگی
mistake اشتباه کردن
by mistake <adv.> بطور اشتباه
to put wise از اشتباه دراوردن
computational اشتباه در محاسبه
to set از اشتباه دراوردن
deflection error اشتباه انحراف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com