English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English Persian
invigilate در امتحان نظارت کردن
invigilated در امتحان نظارت کردن
invigilates در امتحان نظارت کردن
invigilating در امتحان نظارت کردن
Other Matches
supervise نظارت کردن
controlling نظارت کردن
supervises نظارت کردن
superintended نظارت کردن بر
supervising نظارت کردن
monitored نظارت کردن
monitors نظارت کردن
superintending نظارت کردن بر
monitor نظارت کردن
controls نظارت کردن
superintends نظارت کردن بر
directs نظارت کردن
supervision نظارت کردن
directed نظارت کردن
supervised نظارت کردن
direct نظارت کردن
control نظارت کردن
superintend نظارت کردن بر
administer نظارت کردن
watch بر کسی نظارت کردن
watching بر کسی نظارت کردن
watches بر کسی نظارت کردن
controls نظارت و ممیزی کردن
control نظارت و ممیزی کردن
watched بر کسی نظارت کردن
controlling نظارت و ممیزی کردن
to bring to the proof امتحان کردن
test امتحان کردن
to make a trial of امتحان کردن
tested امتحان کردن
put to test امتحان کردن
tries امتحان کردن
try امتحان کردن
examine امتحان کردن
examines امتحان کردن
trials امتحان کردن
examining امتحان کردن
to give an examination امتحان کردن
trial امتحان کردن
examined امتحان کردن
tests امتحان کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
supervising نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
superintends ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
supervises نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
superintending ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintend ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintended ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
supervised نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervise نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
tested ازمایش کردن امتحان
check امتحان کردن بازرسی
tests ازمایش کردن امتحان
try (something) out <idiom> امتحان کردن(چیزی)
test ازمایش کردن امتحان
checks امتحان کردن بازرسی
reexamine دوباره امتحان کردن
try on <idiom> امتحان کردن لباس
checked امتحان کردن بازرسی
to have someone [something] under [close] scrutiny کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
palpate لمس کردن امتحان نمودن
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to put to proof امتحان کردن محک زدن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
to try something completely new <idiom> چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
proctor نظارت کردن بازرسی کردن
controlling نظارت کردن تنظیم کردن
monitors بازبینی کردن نظارت کردن
monitored بازبینی کردن نظارت کردن
administered نظارت کردن وصایت کردن
to a upon نظارت کردن وصایت کردن
control نظارت کردن تنظیم کردن
administers نظارت کردن وصایت کردن
administering نظارت کردن وصایت کردن
controls نظارت کردن تنظیم کردن
monitor بازبینی کردن نظارت کردن
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
inquire تحقیق کردن امتحان کردن
inquires تحقیق کردن امتحان کردن
inquired تحقیق کردن امتحان کردن
enquires تحقیق کردن امتحان کردن
enquired تحقیق کردن امتحان کردن
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
x ray بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
controlling نظارت
monitoring نظارت
presidency نظارت
governance نظارت
stewardship نظارت
supervision نظارت
helm نظارت
helms نظارت
controllership نظارت
controlment نظارت
intendancy نظارت
control نظارت
controls نظارت
surveillance نظارت
superintendence نظارت
inspection نظارت
proctorship نظارت
superintendency نظارت
foreign exchange control نظارت بر ارز
inspectors نظارت کننده
supervisor state حالت نظارت
inspection clause ماده نظارت
budgetary control نظارت بودجهای
inspector نظارت کننده
span of control حوزه نظارت
qualitative controls نظارت کیفی
bailiwick مباشرت نظارت
staff supervision نظارت ستادی
government control نظارت دولتی
invigilation نظارت درامتحانات
inspection clause بند نظارت
controllable قابل نظارت
inspection certificate گواهی نظارت
exchange control نظارت ارز
closed-circuit camera دوربین نظارت
surveillance camera دوربین نظارت
security camera دوربین نظارت
observation camera دوربین نظارت
uncontrollable غیرقابل نظارت
CCTV camera دوربین نظارت
supervisor state وضعیت نظارت
uncontrollably غیرقابل نظارت
fiscal control نظارت مالی
control of resources نظارت بر منابع
close supervision نظارت نزدیک
stewardship نظارت خرج
control equipment ابزار نظارت
close supervision نظارت مستقیم
monetary control نظارت پولی
controls بازرسی نظارت جلوگیری
managed money پول نظارت شده
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
control بازرسی نظارت جلوگیری
regulated monopoly انحصار نظارت شده
election supervisor council انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisory council انجمن نظارت بر انتخابات
wardship تحت سرپرستی یا نظارت بودن
watcher کسیکه پاسداری و نظارت میکند
security monitoring نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
head quarters برج نظارت مرکز کار
watchers کسیکه پاسداری و نظارت میکند
assays امتحان
tries امتحان
tested امتحان
test امتحان
inspection امتحان
quiz [American] امتحان
tests امتحان ها
checks امتحان
assay امتحان
examination امتحان
trial امتحان
tentatively من باب امتحان
trials امتحان
examinations امتحان
trials امتحان ها
tests امتحان
examinations امتحان ها
quiz امتحان
check امتحان
examination امتحان
checked امتحان
test امتحان
quizzes امتحان
trial امتحان
try امتحان
checking امتحان
under secretary زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
progress chaser کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
they are under serveillance انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
municipalist طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
temptations ازمایش امتحان
preliminaries امتحان مقدماتی
preliminary امتحان مقدماتی
crucibles امتحان سخت
crucible امتحان سخت
tests امتحان محک
qualifying examination امتحان صلاحیت
to take an examination امتحان دادن
proctor نافر امتحان
tested امتحان محک
temptation ازمایش امتحان
probational ازمایش امتحان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com