English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English Persian
in the hold در انبار کشتی
Search result with all words
hold انبار کشتی
holds انبار کشتی
hold captain متصدی انبار کشتی
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
stowage حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
Other Matches
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
agglomeration انبار
rooms انبار
reservoirs انبار
reservoirs اب انبار
reservoir انبار
reservoir اب انبار
storage tank انبار
spoil pit انبار
storage bunker انبار
storehouses انبار
storehouse انبار
repositories انبار
repository انبار
storeroom انبار
room انبار
depository انبار
thesaurus انبار
thesauruses انبار
lodges انبار
depots انبار
depot انبار
entrepot انبار
pantechnicon انبار
pantechnicons انبار
stocked انبار
seraglio انبار
freight house انبار
sluices انبار
waste انبار
wastes انبار
stock room انبار
reservedness اب انبار
reservedness انبار
lodged انبار
lodge انبار
sluice انبار
sluiced انبار
stock انبار
cellar انبار
cellars انبار
garner انبار
in bond در انبار
store room انبار
store-room انبار
warehouses انبار
store-rooms انبار
almery انبار
cisterns اب انبار
cistern اب انبار
store انبار
barn انبار
barns انبار
garners انبار
garnering انبار
garnered انبار
magazine انبار
tower silo انبار
water storage tank اب انبار
warehouse انبار
storage انبار
magazines انبار
stockroom انبار
storing انبار
water reservoir اب انبار
stockrooms انبار
grange انبار غله
barnyards حیاط انبار
stowing چیدن در انبار
hay loft انبار علوفه
hay loft انبار علف
mattamore انبار زیرزمینی
stows چیدن در انبار
mass storage انبار انبوه
imburse انبار کردن
abditory انبار پنهانی
store انبار ناو
storekeepers انبار دار
level of supply سطح انبار
laver اب انبار حوضچه
lanary انبار پشم
inventory lot نوبه انبار
storekeeper انبار دار
barnyard حیاط انبار
lime shed انبار اهک
storing انبار ناو
stashing انبار کردن
magazines انبار مهمات
cellarge حق انبار داری
chain locker انبار زنجیر
claimant stock انبار امانی
yards انبار کردن
yard انبار کردن
magazine انبار مهمات
store-rooms انبار خانگی
bonded warehouse انبار گمرک
bonded ware house انبار گمرکی
bonded store انبار گمرک
stashes انبار کردن
stashed انبار کردن
ammunition depot انبار مهمات
stash انبار کردن
ammunition dump انبار مهمات
auxiliary storage انبار کمکی
storage انبار کردن
beam store انبار پرتویی
store-room انبار خانگی
core storage انبار چنبرهای
earth depot انبار خاک
ensile انبار کردن
filler depot انبار تکمیلی
filler depot انبار یدکی
bunkers پرشدن انبار
bunker پرشدن انبار
repertory انبار مخزن
fruitery انبار میوه
fuel storage انبار سوخت
general depot انبار عمومی
garners انبار غله
garnering انبار غله
garnered انبار غله
depots انبار کالا
basic allowance شارژ انبار
store room انبار خانگی
depot انبار کالا
stocked موجودی انبار
septic tank گند انبار
woodshed انبار هیزم
woodsheds انبار هیزم
stock موجودی انبار
garner انبار غله
granges انبار غله
powder magazine انبار باروت
granaries انبار غله
toolhouse انبار ابزار
granaries انبار دانه
the reservoir of a lamp انبار لامپا
warehouses انبار مخزن
storeroom انبار کالا
sail locker انبار ملوانی
sand store انبار ماسه
turbocharger انبار اگزوز
granary انبار دانه
granary انبار غله
warehouse receipt رسید انبار
public warehouse انبار عمومی
warehouses انبار کردن
reservedness انبار کردن
retail bin انبار جزئی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com