Dictiornary-Farsi | در انتظار ماندن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
bide	در انتظار ماندن


Other Matches

One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.	نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends	انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending	انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend	انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position	وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position	ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
expectantly	با انتظار
prospect	انتظار
prospected	انتظار
prospecting	انتظار
prospects	انتظار
expectance	انتظار
anticipation	انتظار
expectancy	انتظار
expectation	انتظار
expectations	انتظار
ready line	خط انتظار
expected <adj.>	انتظار می رود
reception room	اتاق انتظار
waiting time	زمان انتظار
estimated <adj.>	انتظار می رود
waiting room	اطاق انتظار
standby	حالت انتظار
standbys	حالت انتظار
wait time	زمان انتظار
wait state	وضعیت انتظار
wait state	حالت انتظار
anticipated <adj.>	انتظار می رود
presumable <adj.>	انتظار می رود
lobby	سالن انتظار
probable <adj.>	انتظار می رود
waiting-room	اتاق انتظار
lobbied	سالن انتظار
lobbies	سالن انتظار
anterooms	اطاق انتظار
in the cards <idiom>	انتظار داشتن
ante-rooms	اطاق انتظار
anteroom	اطاق انتظار
beyond the pale <idiom>	دوراز انتظار
reception rooms	اتاق انتظار
ante-chamber	اتاق انتظار
to look forward to	انتظار داشتن
cooling period	زمان انتظار
error of expectation	خطای انتظار
expectancy chart	نمودار انتظار
expectancy table	جدول انتظار
redezvous	محل انتظار
inopinate	انتظار نداشته
in prospective	انتظار داشته
in prospect	انتظار داشته
expectative	مورد انتظار
rendezvous area	موضع انتظار
half pay	حق انتظار خدمت
to my great surprise	برخلاف انتظار من
waiting-rooms	اطاق انتظار
waiting-room	اطاق انتظار
anticipatory	در حال انتظار
anticipative	درحالت انتظار
waiting lists	لیست انتظار
waiting list	لیست انتظار
aspiration level	سطح انتظار
expected price	قیمت مورد انتظار
on deck	در انتظار نوبت شنا
expected value	ارزش مورد انتظار
tempo stroll variation	واریاسیون صبر و انتظار
suit up	ذخیره در انتظار بازی
in prospect	مورد انتظار [در برنامه ]
expected frequency	فراوانی مورد انتظار
anticipated price	قیمت مورد انتظار
point spread	امتیاز قابل انتظار
anticipated inflation	تورم مورد انتظار
sales expectations	فروش مورد انتظار
likly	انتظار داشتنی مناسب
means end expectation	انتظار وسیله- هدف
intended saving	پس انداز مورد انتظار
nonpay status	حالت انتظار خدمتی
beyond one's expectation	مافوق انتظار کسی
anticipated profit	سود مورد انتظار
one anxious week of waiting	یک هفته انتظار با نگرانی
look forward	انتظار چیزی را داشتن
to look forward to something	انتظار چیزی را داشتن
expected	انتظار داشتن منتظر بودن
expecting	انتظار داشتن منتظر بودن
hold forth	پیشنهاد کردن انتظار داشتن
par for the course <idiom>	تنها چیزیکه انتظار داشته
expects	انتظار داشتن منتظر بودن
intended investment	سرمایه گذاری مورد انتظار
expect	انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting aircraft availability	زمان انتظار درخط تعمیر
awaits	منتظر شدن انتظار داشتن
profiteers	فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteer	فردیکه انتظار سودزیاد دارد
to have arrived [expected moment]	رسیدن [به زمان انتظار رفته]
promise	نوید انتظار وعده دادن
promises	نوید انتظار وعده دادن
fractional antedating goal response	خرده پاسخ انتظار هدف
await	منتظر شدن انتظار داشتن
awaited	منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting	منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward expectantly to the future	با انتظار به آینده نگاه کردن
speculate	انتظار سودو زیاد داشتن
waits	انتظار کشیدن معطل شدن
waited	انتظار کشیدن معطل شدن
wait	انتظار کشیدن معطل شدن
speculating	انتظار سودو زیاد داشتن
speculates	انتظار سودو زیاد داشتن
speculated	انتظار سودو زیاد داشتن
product life expectancy	عمر مورد انتظار محصول
envisages	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
queuing theory	نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
envisaging	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
a further 50 are in prospect	۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
central tendency	احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisage	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
I look forward to receiving your reply.	من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
taxi rank [British E]	توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi stand	توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
cabstand [American E]	توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
envisaged	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
be	ماندن
lie off	ماندن
to be left	ماندن
failed	وا ماندن
fail	وا ماندن
lie	ماندن
lied	ماندن
to fret one's gizzard	ته ماندن
fails	وا ماندن
stick with <idiom>	ماندن با
lies	ماندن
trray	ماندن
upaemia	ماندن
stayed	ماندن
stay	ماندن
remained	ماندن
remain	ماندن
to wear one's years well	ماندن
stand	ماندن
subsisted	ماندن
subsist	ماندن
subsists	ماندن
subsisting	ماندن
abhide	ماندن
ready cap	حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods <idiom>	موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
lounger	کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
stay put <idiom>	درجایی ماندن
keep quiet <idiom>	ساکت ماندن
survive	زنده ماندن
To be left in the air. To hang fire .	بلاتکلیف ماندن
up the river/creek with no paddle <idiom>	مثل خر در گل ماندن
to lie hid	پنهان ماندن
come alive <idiom>	فعال ماندن
sit up	بیدار ماندن
to go hungry	گرسنه ماندن
to keep close	نزدیک ماندن
survived <past-p.>	زنده ماندن
to keep dark	پنهان ماندن
to lie d.	بیکار ماندن
abort	نارس ماندن
to oversleep oneself	خواب ماندن
to fall to the ground	متروک ماندن
to fall in to oblivion	متروک ماندن
to stand mute	خاموش ماندن
stand over	معوق ماندن
to stand over	معوق ماندن
to suffer from hunger	گرسنه ماندن
abort	عقیم ماندن
to be dashed to the ground	متروک ماندن
to be in hiding	پنهان ماندن
to stay up	بیدار ماندن
steer clear	دور ماندن
to remain faithful	با وفا ماندن
postpones	عقب ماندن
abides	پایدارماندن ماندن
come to nothing	عقیم ماندن
to come to nothing	عقیم ماندن
desuetude	متروک ماندن
settle	جا دادن ماندن
settles	جا دادن ماندن
overslept	خواب ماندن
oversleeps	خواب ماندن
drop behind	عقب ماندن
fall into abeyance	بی تکلیف ماندن
oversleeping	خواب ماندن
come through	باقی ماندن
oversleep	خواب ماندن
postponed	عقب ماندن
postpone	عقب ماندن
postponing	عقب ماندن
awaking	بیدار ماندن
fixes	ثابت ماندن
awakes	بیدار ماندن
awake	بیدار ماندن
strands	متروک ماندن
strand	متروک ماندن
abide	پایدارماندن ماندن
abided	پایدارماندن ماندن
survived	زنده ماندن
survives	زنده ماندن

bide

در انتظار ماندن