English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
in a short time در اندک زمانی
Other Matches
nibble گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbled گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbles گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling گاز زدن اندک اندک خوردن
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
scantling اندک
scruple اندک
few اندک
modicum اندک
paucity اندک
little اندک
drib اندک
fewer اندک
niggling اندک
low test اندک
paul اندک
fewest اندک
thrum اندک
slight اندک
slighted اندک
slighter اندک
slightest اندک
slighting اندک
slights اندک
scant اندک
scarce اندک
low کم اندک
scarcer اندک
scarcest اندک
scrimp اندک
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
d. likeness شباهت اندک
darksome اندک ی تیره
pinches اندک جانشین
skim تماس اندک
skimmed تماس اندک
glimmer درک اندک
glimmered درک اندک
skims تماس اندک
priggism اندک بینی
glimmers درک اندک
scantiest اندک قلیل
leaned نحیف اندک
lean نحیف اندک
scanty اندک قلیل
scantier اندک قلیل
ounces چیز اندک
flea bite اندک ناراحتی
skimpy اندک نحیف
whit ابدا اندک
cast of melancholy اندک مالیخولیا
sprinkling شمار اندک
sprinkling میزان اندک
ounce چیز اندک
pinch اندک جانشین
frugal با صرفه اندک
leans نحیف اندک
fud شخص اندک بین
camber قوزیا خمیدگی اندک
cambers قوزیا خمیدگی اندک
adumbrative اندک نمایش دهنده
by the skin of one's teeth <idiom> باسود بسیار اندک
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
margins اندک حاشیه دار کردن
margin اندک حاشیه دار کردن
(not) move a muscle <idiom> حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
pin prick چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
etna فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
contemporaneousness هم زمانی
time limits حد زمانی
synchronization هم زمانی
simultaneeity هم زمانی
eternity بی زمانی
eternities بی زمانی
time sense حس زمانی
onetime یک زمانی
monomial یک زمانی
whilom یک زمانی
sometime یک زمانی
time limit حد زمانی
temporal زمانی
timeline خط زمانی
synchrony هم زمانی
on <prep.> در [زمانی]
time lags تاخیر زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
timetabling برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
pressure of time فشار زمانی
timetabled برنامه زمانی
timetable برنامه زمانی
time lags فاصله زمانی
time lag فاصله زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
time limit محدوده زمانی
flashbacks وقفه زمانی
timeline تسلسل زمانی
temporal جسمانی زمانی
flashback وقفه زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
time lag تاخیر زمانی
time scales مقیاس زمانی
time scale مقیاس زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limits محدوده زمانی
time pressure فشار زمانی
time limit محدودیت زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time jitter اختلال زمانی
time constant ثابت زمانی
time base مبدا زمانی
time preference ترجیح زمانی
time preference رجحان زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time bar محدودیت زمانی
time priority اولویت زمانی
throughput time اشتراک زمانی
temporal sign علامت زمانی
time path مسیر زمانی
time interval فاصله زمانی
time flutter اختلال زمانی
time fire تیر زمانی
time estimation براورد زمانی
time error خطای زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time horizon افق زمانی
temporal maze ماز زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
timetrend روند زمانی
unit of time واحد زمانی
vintage model الگوی زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
time study بررسی زمانی
time frame چارچوب زمانی
time frames چارچوب زمانی
timer switch کلید زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
time priority تقدم زمانی
time quantum ذره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time score نمره زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
time series سریهای زمانی
time slice برش زمانی
time table جدول زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time yield تسلیم زمانی
lag تاخیر زمانی
timed زمانی موقعی
times زمانی موقعی
lapse فاصله زمانی
lapsing فاصله زمانی
schedules برنامه زمانی
scheduled برنامه زمانی
schedule برنامه زمانی
lapses فاصله زمانی
time زمانی موقعی
yore در زمانی بسیاردور
interval فاصله زمانی
lags تاخیر زمانی
lagged تاخیر زمانی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
distributed lag توزیع فاصله زمانی
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
monsoon باد وباران زمانی
monsoons باد وباران زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
time lag فاصله زمانی مرده
chronologic دارای ربط زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
timing برنامه ریزی زمانی
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
age hardening سخت گردانی زمانی
chronological دارای ربط زمانی
high burst تیر زمانی بالا
inductive time constant ثابت زمانی القا
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time series data امار سریهای زمانی
time slicing تقسیم بندی زمانی
time slicing برش زمانی زدن
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
chronological ترتیب زمانی وقوع
time sampling نمونه گیری زمانی
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
input time constant ثابت زمانی اولیه
low time constant ثابت زمانی کوچک
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
o technique تحلیل عوامل زمانی
vintage model الگوی مقطع زمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com