Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
offing
در اینده نزدیک
erelong
در اینده نزدیک
Search result with all words
current liabilities
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
odd comeshortly
اینده نزدیک
paulo postfuture
اینده نزدیک
Other Matches
future perfect
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
to be
اینده
at a laterd
در اینده
following on
از پی اینده
aftertime
اینده
next
اینده
toward
اینده
forthcomming
اینده
in the time to come
اینده
comer
اینده
incoming
اینده
forthcoming
اینده
future
اینده
approaching
اینده
coming
اینده
lavenir
اینده
futurity
اینده
catabatic
پایین اینده
prospective
مربوط به اینده
futuristic
مربوط به اینده
prospectiveness
وابستگی به اینده
prospectively
با عطف به اینده
prospect of the future
دورنمای اینده
futures contract
قرارداد اینده
emergent
بیرون اینده
prospects
اینده نگری
prospecting
اینده نگری
prospected
اینده نگری
prospect
اینده نگری
katabatic
پائین اینده
f. tense
زمان اینده
nrxt monday
دوشنبه اینده
even tual
درنتیجه اینده
nether world
جهان اینده
by next mail
باپست اینده
intercurrent
در میان اینده
proximo
درماه اینده
looking
بنظر اینده
the next world
عالم اینده
the future
جهان اینده
the f. winter
زمستان اینده
providential
اینده نگر
the a season
موسم اینده
upcoming
زود اینده
futures
قراردادهای اینده
the a season
فعل اینده
sup.latest or last
دیر اینده
prospectuses
اینده نامه
proximo
ماه اینده
futurism
اینده گرایی
prospectus
اینده نامه
futurity
نسل اینده
futurity
اتفاقات اینده
the next world
جهان اینده
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
long range
مربوط به اینده دور
without prejudice
بدون تاثیر به اینده
emergency
ناگه اینده اورژانس
emergencies
ناگه اینده اورژانس
otherworldiness
وابستگی بجهان اینده
tardiest
دیر اینده کند
tardy
دیر اینده کند
prescient
عالم به غیب یا اینده
oncoming
پیشامد کننده اینده
latest
تازه گذشته اینده
post date
تاریخ اینده گذاشتن
the ensving twelve months
دوازده ماه اینده
prospectiveness
چشم داشت به اینده
scouts
ارزیابی حریف اینده
future
بعد اینده اتیه
tardier
دیر اینده کند
provident
صرفه جو اینده نگر
proximo
مربوط بماه اینده
perfect foresight
اینده نگری کامل
emergence
ناگه اینده اورژانس
scout
ارزیابی حریف اینده
scouted
ارزیابی حریف اینده
the rising generation
دوره جوانان اینده
exdividend
بدون سود اینده سهام
hold over
برای اینده نگاه داشتن
hunching
فن احساس وقوع امری در اینده
forward sales
فروش کالاجهت تحویل در اینده
providence
صرفه جویی اینده نگری
on the th prox
در روز چهارم ماه اینده
intermediate
درمیان اینده مداخله کننده
hunch
فن احساس وقوع امری در اینده
hunches
فن احساس وقوع امری در اینده
hunched
فن احساس وقوع امری در اینده
hidden momentum of population growth
سبب گستردگی والدین اینده میشود
future attacks
حملههای اینده را پیش بینی نکردند
the law is prospective
اثر قانون مربوط به اینده است
augural
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
nominating
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
nominates
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
tenors
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenor
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nominate
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
bill time draft
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
exclusion
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
futures
قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
disqualifications
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
demand factors
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
prolepsis
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
experimental free handicap
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
dynamic analisis
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
plunging fire
تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
innovation theory
ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
imminent
نزدیک
closest
نزدیک
approaching
نزدیک
forthcoming
نزدیک
beside
نزدیک
forbye
از نزدیک
foreby
نزدیک
cephalo
نزدیک به سر
upcoming
نزدیک
hand to hand
نزدیک
forbye
نزدیک
forby
از نزدیک
close-up
از نزدیک
close up
از نزدیک
close aboard
نزدیک
nigh
نزدیک
caudal
نزدیک به دم
hand-to-hand
نزدیک
close
نزدیک
closer
نزدیک
closes
نزدیک
close by
نزدیک
fast by
نزدیک
at hand
نزدیک
contiguous
نزدیک
forby
نزدیک
close-ups
از نزدیک
narrowly
از نزدیک
on the verge of
نزدیک به
near at hand
نزدیک
near by
نزدیک به
up against
<idiom>
نزدیک به
nearing
نزدیک
to gain ground upon
نزدیک
near by
نزدیک
vicinal
نزدیک
nearest
نزدیک
nearer
نزدیک
on the eve of
نزدیک
accessible
نزدیک
not ahunderd mails flom
نزدیک
near
نزدیک
next door to
نزدیک
near-
نزدیک
proximate
نزدیک
neared
نزدیک
near upon
نزدیک
nears
نزدیک
adjacent
نزدیک
neighbouring
نزدیک
in sight
نزدیک
by
از نزدیک
hard by
نزدیک
up to
<idiom>
نزدیک به
nearby
نزدیک
towards
نزدیک
aftermost
نزدیک پاشنه
short sighted
نزدیک بین
recent memory
حافظه نزدیک
paranephric
نزدیک گرده
aggress
نزدیک شدن
proximal
نزدیک مبدا
parotic
نزدیک به گوش
close coordination
همکاری نزدیک
to be quite close
نزدیک به هم بودن
admaxillary
نزدیک ارواره
stand by
<idiom>
نزدیک بودن
to keep close
نزدیک ماندن
to gain on
نزدیک شدن به
subadult
نزدیک سن تکلیف
to come by
نزدیک شدن
subsaturated
نزدیک به اشباع
subcentral
نزدیک مرکز
subapical
نزدیک راس
in the near future
در آینده نزدیک
deep
نزدیک به هدف
deeper
نزدیک به هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com