Dictiornary-Farsi | در تنگنا کمک یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
pull through	در تنگنا کمک یافتن


Other Matches

jaws	تنگنا
warpath	تنگنا
jaw	تنگنا
pinch	تنگنا
pinches	تنگنا
cul de sac	تنگنا
tightest	تنگنا
tighter	تنگنا
tight	تنگنا
impasse	تنگنا
straits	در تنگنا تنگنا
bottleneck	تنگنا
narrows	تنگنا
bottlenecks	تنگنا
strait	در تنگنا تنگنا
bottlenecks	تنگنا تنگراه
bottleneck	تنگنا تنگراه
fixes	حیص وبیص تنگنا
fix	حیص وبیص تنگنا
hairbreadth	فاصله خیلی کم تنگنا
put to	در تنگنا قرار دادن
sandwich	در تنگنا قرار دادن
sandwiched	در تنگنا قرار دادن
sandwiches	در تنگنا قرار دادن
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
propagated	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating	گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
finds	یافتن
discovers	یافتن
detecting	یافتن
discovering	یافتن
discovered	یافتن
discover	یافتن
detected	یافتن
detect	یافتن
detects	یافتن
find	یافتن
transcending	برتری یافتن
relaxing	تخفیف یافتن
relaxes	تخفیف یافتن
attaining	دست یافتن
attained	دست یافتن
taper off	کاهش یافتن
attain	دست یافتن
expanding	بسط یافتن
relax	تخفیف یافتن
terminates	خاتمه یافتن
to come to know	اگاهی یافتن
dwindle	تدریجاکاهش یافتن
dwindles	تدریجاکاهش یافتن
transcended	برتری یافتن
transcend	برتری یافتن
to be through	فراغت یافتن
deploys	گسترش یافتن
to be transferred	انتقال یافتن
sublate	تغییرشکل یافتن
deploying	گسترش یافتن
transcends	برتری یافتن
deploy	گسترش یافتن
dwindling	تدریجاکاهش یافتن
to be prolonged	امتداد یافتن
dwindled	تدریجاکاهش یافتن
to a greatness	بزرگی یافتن
attains	دست یافتن
expand	بسط یافتن
to extricate oneself	رهایی یافتن
to get off	رهایی یافتن از
waned	کاهش یافتن
wanes	کاهش یافتن
to quit oneself of	رهائی یافتن از
waning	کاهش یافتن
to reach for knowledge	برای یافتن
to pull round	بهبودی یافتن
to look oneself again	بهبود یافتن
diminish	نقصان یافتن
to take courage	خرات یافتن
wane	کاهش یافتن
to undergo a change	تغییر یافتن
learn	اگاهی یافتن
learns	اگاهی یافتن
accrue	افزایش یافتن
accrue	گسترش یافتن
accrues	افزایش یافتن
accrues	گسترش یافتن
accruing	افزایش یافتن
accruing	گسترش یافتن
diminish	تقلیل یافتن
diminishes	نقصان یافتن
dominate	تفوق یافتن
dominated	تفوق یافتن
dominates	تفوق یافتن
to get fame	شهرت یافتن
terminate	خاتمه یافتن
to gain the upper hand	غلبه یافتن
to gain in nealth	بهبودی یافتن
lessen	تقلیل یافتن
to get ones hand in	دست یافتن به
to get rid of	رهایی یافتن از
diminishes	تقلیل یافتن
ensure	اطمینان یافتن
ensured	اطمینان یافتن
ensures	اطمینان یافتن
ensuring	اطمینان یافتن
insures	اطمینان یافتن
insuring	اطمینان یافتن
to grow better	بهبودی یافتن
terminated	خاتمه یافتن
overcoming	غلبه یافتن
recovering	بهبودی یافتن
recovers	بهبودی یافتن
get out	رهایی یافتن
luxuriate	شکوه یافتن
luxuriated	شکوه یافتن
luxuriates	شکوه یافتن
luxuriating	شکوه یافتن
convect	انتقال یافتن
achieve	دست یافتن
recover	بهبودی یافتن
come off	وقوع یافتن
hold out	بسط یافتن
pick up health	بهبود یافتن
look oneself again	بهبود یافتن
lay hands on something	چیزی را یافتن
diverge	انشعاب یافتن
diverged	انشعاب یافتن
diverges	انشعاب یافتن
keep one's head above water	رهایی یافتن
immix	امیزش یافتن
hunt out	با جستجو یافتن
achieved	دست یافتن
achieves	دست یافتن
shrinking	کاهش یافتن
shrinks	کاهش یافتن
tensing	تشدید یافتن
tensest	تشدید یافتن
scant	تخفیف یافتن
tenses	تشدید یافتن
tenser	تشدید یافتن
outspread	گسترش یافتن
tense	تشدید یافتن
shrink	کاهش یافتن
break out	شیوع یافتن
bunchout	برامدگی یافتن
achieving	دست یافتن
end	خاتمه یافتن
come through	وقوع یافتن
ended	خاتمه یافتن
come round	شفا یافتن
ends	خاتمه یافتن
come off	تحقق یافتن
circumfuse	گسترش یافتن
center	تمرکز یافتن
tensed	تشدید یافتن
expands	بسط یافتن
conquer	پیروزی یافتن بر
conquering	پیروزی یافتن بر
conquers	پیروزی یافتن بر
centralisation	مرکزیت یافتن
centralization	مرکزیت یافتن
lessened	تقلیل یافتن
lessening	تقلیل یافتن
pull round	بهبودی یافتن
lessens	تقلیل یافتن
specialization	تخصص یافتن
prefers	ترجیح یافتن
preferring	ترجیح یافتن
recvperate	بهبودی یافتن
recuperate	بهبودی یافتن
recuperated	بهبودی یافتن
recuperates	بهبودی یافتن
recuperating	بهبودی یافتن
overpower	استیلا یافتن بر
overpowered	استیلا یافتن بر
overpowers	استیلا یافتن بر
prefer	ترجیح یافتن
protend	امتداد یافتن
pickup	بهبودی یافتن
acceding	دست یافتن
acceding	راه یافتن
overspread	بسط یافتن
overmatch	تفوق یافتن
overmaster	برتری یافتن بر
outreach	برتری یافتن
misalign	تغییر یافتن
meliorate	بهبود یافتن
overcome	غلبه یافتن
accedes	راه یافتن
accedes	دست یافتن
acceded	راه یافتن
perennate	دوام یافتن
penetract	راه یافتن
alter	تغییر یافتن
altered	تغییر یافتن
altering	تغییر یافتن
alters	تغییر یافتن
accede	دست یافتن
accede	راه یافتن

pull through

در تنگنا کمک یافتن