Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
in a state of depression
در حالت افسردگی
Search result with all words
hypochondria
حالت افسردگی سودا
Other Matches
neurotic depression
افسردگی روان رنجوری افسردگی نوروتیک
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
dejectedness
افسردگی
freezes
افسردگی
blue devil
افسردگی
the sullens
افسردگی
cheerlessness
افسردگی
mulligrubs
افسردگی
dumps
افسردگی
the blues
افسردگی
gloom
افسردگی
pensiveness
افسردگی
dispiritment
افسردگی
depression
افسردگی
antidepressant
<adj.>
ضد افسردگی
depressions
افسردگی
freeze
افسردگی
dismals
افسردگی
vapours
افسردگی
downcast
دل افسردگی
moodiness
افسردگی
mopishness
افسردگی
dejection
افسردگی
dispiritedness
افسردگی
sombreness
افسردگی
to mope oneself
افسردگی
woebegoneness
افسردگی
languishment
افسردگی
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
pseudodepression
افسردگی کاذب
reactive depression
افسردگی واکنشی
agitated depression
افسردگی تهییجی
murkiness
غلظت افسردگی
masked depression
افسردگی پوشیده
melancholia agitata
افسردگی تحریکاتی
oppression
فشار افسردگی
drearier
مایه افسردگی
dreariest
مایه افسردگی
major depression
افسردگی عمده
melancholia
افسردگی دلتنگی
dreary
مایه افسردگی
antidepressant
داروی ضد افسردگی
despondingly
ازروی افسردگی
termial depression
افسردگی پایانی
postpartum depression
افسردگی پس زایمانی
congealment
افسردگی بستن
despondently
ازروی افسردگی
congelation
انجماد افسردگی
depression
تنزل افسردگی
antidepressive
داروی ضد افسردگی
depressions
تنزل افسردگی
heaviness
افسردگی غلظت
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
blues
افسردگی وحزن واندوه
doldrums
افسردگی منطقه رکود
anaclitic depression
افسردگی انگل واره
hyp or hyps
افسردگی بیخود سودا
to mope a way
به افسردگی و پکری گذراندن
endogenous depression
افسردگی درون زاد
manic depressive psychosis
روان پریشی شیدایی افسردگی
hypochondriacal
دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
drear
مایه افسردگی ملالت انگیز
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
bluer
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluest
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
depressions
کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
depression
کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
Babies should be classified as antidepressants.
نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
queasiness
حالت قی
self
حالت
mood
حالت
cases
حالت
moods
حالت
tempers
حالت
stances
حالت
stance
حالت
tempered
حالت
temper
حالت
pyreticosis
حالت تب
case
حالت
phases
حالت
predicaments
حالت
posture
حالت
line condition
حالت خط
estate
حالت
estates
حالت
makes
حالت
make
حالت
predicament
حالت
postured
حالت
postures
حالت
phased
حالت
phase
حالت
febricity
حالت تب
fettle
حالت
feverishness
حالت تب
glass eyed
بی حالت
idiocrasy
حالت
ill conditioned
بد حالت
posturing
حالت
if
حالت
unexpressive
بی حالت
attitude
حالت
disposition
حالت
manner
حالت
stated
حالت
expressions
حالت
temperaments
حالت
condition
حالت
status
حالت
situation
حالت
situations
حالت
state-
حالت
attitudes
حالت
expression
حالت
temperament
حالت
stating
حالت
state
حالت
grain
حالت
states
حالت
downiness
حالت کرکی
erectness
حالت عمودی
drinking bout
حالت مستی
drive state
حالت سائقی
equilibrium state
حالت تعادل
expressive eyes
چشمان با حالت
equation of state
معادله حالت
excited state
حالت برانگیخته
exceptional case
حالت استثنایی
drowsihead
حالت نیمخواب
eburnation
حالت عاجی
eigenstate
حالت انرژی
energy state
حالت انرژی
facial expression
حالت چهره
on average
[on av.]
در حالت کلی
averaged
در حالت کلی
i.c.
حالت اولیه
iciness
حالت یخی
idiocrasy
حالت مخصوص
idle position
حالت سکون
ignition condition
حالت احتراق
jussive
حالت امری
in form
خوش حالت
inactive status
حالت انتساب
incipience
حالت نخستین
incipincy
حالت نخستین
initial state
حالت اغازی
input mode
حالت ورودی
insert mode
حالت درج
humanness
حالت انسانیت
febile
دارای حالت تب
feminineness
حالت زنانه
feminity
حالت زنانه
final state
حالت پایانی
free wheeling
حالت خلاصی
unipolarity
حالت یک قطبی
gas phase
حالت گازی
glassy state
حالت شیشهای
vitreus state
حالت شیشهای
goutiness
حالت نقرسی
grittiness
حالت شنی
ground state
حالت پایه
hang over
حالت خماری
heat proof quality
حالت نسوزی
isopiestic
حالت فشارمتعادل
doughiness
حالت خمیری
fugitiveness
حالت شخص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com