English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
Other Matches
cold drawing die سردکشی
bright drawn کشیدن در حالت التهاب
cold drawing bench میز سردکشی
press up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-ups از حالت زاویه به بالانس کشیدن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
dragged کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
grain حالت
line condition حالت خط
estates حالت
tempers حالت
glass eyed بی حالت
predicaments حالت
predicament حالت
stances حالت
disposition حالت
stance حالت
manner حالت
expressions حالت
expression حالت
self حالت
moods حالت
mood حالت
cases حالت
feverishness حالت تب
attitudes حالت
ill conditioned بد حالت
attitude حالت
pyreticosis حالت تب
febricity حالت تب
situations حالت
situation حالت
case حالت
status حالت
queasiness حالت قی
fettle حالت
stated حالت
states حالت
phase حالت
stating حالت
temper حالت
state- حالت
temperament حالت
temperaments حالت
phased حالت
posturing حالت
postures حالت
phases حالت
postured حالت
posture حالت
unexpressive بی حالت
state حالت
estate حالت
make حالت
tempered حالت
idiocrasy حالت
if حالت
makes حالت
condition حالت
spatiality حالت فضایی
expressive eyes چشمان با حالت
glassy state حالت شیشهای
vitreus state حالت شیشهای
goutiness حالت نقرسی
unstable state حالت ناپایا
aplomb حالت عمودی
in a state of depression در حالت افسردگی
facial expression حالت چهره
i.c. حالت اولیه
defensively با حالت تدافع
vascularity حالت عروقی
excited state حالت برانگیخته
incipincy حالت نخستین
incipience حالت نخستین
inactive status حالت انتساب
in form خوش حالت
crudely در حالت خامی
possessives حالت اضافه
grittiness حالت شنی
ground state حالت پایه
possessive حالت اضافه
viduity حالت زن بیوه
ultimacy حالت غایی
idle position حالت سکون
vascularity حالت اوندی
domesticity حالت اهلی
defensively حالت دفاعی
exceptional case حالت استثنایی
humanness حالت انسانیت
spasticity حالت انقباضی
unipolarity حالت یک قطبی
feminity حالت زنانه
free wheeling حالت خلاصی
resilience حالت ارتجاعی
ignition condition حالت احتراق
sponginess حالت ابری
heat proof quality حالت نسوزی
fluidity حالت مایعی
sphericity حالت کروی
spasticity حالت تشنج
stable state حالت پایا
hang over حالت خماری
final state حالت پایانی
feminineness حالت زنانه
unpolarized state حالت ناقطبیده
space condition حالت فاصله
cases موضوع حالت
vegetality حالت گیاهی
unisexuality حالت یک جنسی
case موضوع حالت
gas phase حالت گازی
febile دارای حالت تب
spin state حالت اسپین
fugitiveness حالت شخص
verticality حالت عمودی
nervousness حالت عصبانی
iciness حالت یخی
thirstily با حالت تشنگی
idiocrasy حالت مخصوص
verdancy حالت سبزی
accidentalness حالت اتفاقی
substantiality حالت اساسی
subjectivism حالت نظری
acedia حالت خ-لسه
supervisor state حالت نظارت
thraw حالت نزع
circumstantiality حالت وکیفیت
circuit opening حالت مدارباز
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
childishness حالت بچگی
chararcter mode حالت دخشهای
colloidal state حالت کلوییدی
command mode حالت فرماندهی
subalternation حالت تبعی
creaminess حالت سرشیری
counterpoise حالت تعادل
corresponding state حالت متنافر
y position حالت- ایگرگ
trims وضع حالت
conversational mode حالت محاورهای
continuum state حالت پیوستار
conjugality حالت زناشویی
trimmest وضع حالت
trim وضع حالت
affectedly با حالت بخودگرفته
affectivity حالت عاطفی
automatism حالت خودکاری
atilt با حالت حمله
amentia حالت هذیان
ternary با سه حالت ممکن
the needle حالت عصبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com