Dictiornary-Farsi | در حداکثر قدرت یا شدت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
at full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت


Search result with all words

maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
Other Matches

empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
peak	حداکثر
peaks	حداکثر
peaking	حداکثر
outside	حداکثر
outsides	حداکثر
endurance	حداکثر
maximum	حداکثر
uttermost	حداکثر
maximal	حداکثر
payload	حداکثر بار
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum load	بار حداکثر
payloads	حداکثر بار
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum output	خروجی حداکثر
high tide	حداکثر مد دریا
high tides	حداکثر مد دریا
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum price	حداکثر بها
supercharge	خرج حداکثر
maximum work	کار حداکثر
optimum height	حداکثر ارتفاع
peak demand	حداکثر تقاضا
peak load	حداکثر بار
peak load	بار حداکثر
peak output	حداکثر تولید
price ceilings	حداکثر قیمت
peak speed	حداکثر سرعت
relative maximum	حداکثر نسبی
maximum value	مقدار حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum profit	حداکثر سود
peak	حداکثر کاکل
peaking	حداکثر کاکل
peaks	حداکثر کاکل
maximum slope	حداکثر شیب
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
submaximal	زیر حداکثر
maximum speed	حداکثر سرعت
peak voltage	ولتاژ حداکثر
maximal	وابسته به حداکثر
intensity maximum	حداکثر شدت
peak current	جریان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximization	به حداکثر رسانیدن
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum available powere	توان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
full bore	حداکثر تلاش
global maximum	حداکثر مطلق
full speed	حداکثر سرعت
flat out	حداکثر سرعت
flank speed	حداکثر سرعت
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
principle of miximum overlap	اصل حداکثر همپوشانی
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
flank speed	حداکثر سرعت قایق
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maxvo	حداکثر اکسیژن مصرفی
extreme	حداکثر درمنتهی الیه
endurance time	سرعت حداکثر مداوم
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
low tide	حداکثر جذر دریا
maxvo	حداکثر توان هوازی
maximum load	بار گذاری حداکثر
marginal	حداکثر نزدیک به انتها
high water	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum wavelength	طول موج حداکثر
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
utmost	منتهای کوشش حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
angle of repose	حداکثر شیب استقرار
ceiling price	حداکثر قیمت قانونی
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
breaking load	حداکثر تحمل بار
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
sprinted	با حداکثر سرعت دویدن
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
ultimate bearing capacity	حداکثر فشار متحمل پی
sprints	با حداکثر سرعت دویدن
closed height	حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
sprint	با حداکثر سرعت دویدن
extremum	حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
powered	حداکثر تلاش در کمترین زمان
plimsoll mark	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
great tropic range	حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
deadweight tonnage	حداکثر تناژ وسیله نقلیه
capacity load	حداکثر فرفیت بارگیری ناو
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
layer depth	که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
hull speed	حداکثر سرعت نظری قایق
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
hard charge	بشدت و حداکثر سرعت راندن
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
power	حداکثر تلاش در کمترین زمان
payload	حداکثر قابلیت حمل بار
payloads	حداکثر قابلیت حمل بار
in the groove <idiom>	حداکثر کار را انجام دادن
throughput	حداکثر فرفیت میزان محصول
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
powers	حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering	حداکثر تلاش در کمترین زمان
ultimate compressive strength	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
to rack rent	حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
speed limits	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
speed limit	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
permissible velocity	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
road capacity	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
mean distance	فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
brush	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
to put one's best foot formost <idiom>	حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
transition level	سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
vertex height	قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
brushes	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
optimize	کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
supercharge	خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
great diurnal range	حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
hovering ceiling	حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
design load	حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
mach trim compensator	دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
demand price	حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
operation exposure guide	حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
prudent limit of patrol	حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
decision height	حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
liners	باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی