English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
to leave word in the house در خانه سپردن
Other Matches
deposit سپردن ذخیره سپردن
deposits سپردن ذخیره سپردن
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
committing سپردن
committed سپردن
commits سپردن
reposit سپردن
commit سپردن
consigns سپردن
consigned سپردن
consign سپردن
give in charge سپردن
to give in charge سپردن
to deliver up سپردن
entrust سپردن
entrusting سپردن
entrusts سپردن
confides سپردن
consigning سپردن
confide سپردن
awards سپردن
awarding سپردن
awarded سپردن
vest سپردن
award سپردن
lodgment سپردن
vests سپردن
confided سپردن
depute سپردن
memorise [British] یاد سپردن
learn by rote بخاطر سپردن
learn by heart بخاطر سپردن
memorise [British] بخاطر سپردن
learn by rote ییاد سپردن
pledge التزام سپردن
memorizes بخاطر سپردن
learn by heart یاد سپردن
learn by rote یاد سپردن
obligate ضامن سپردن
memorizing بخاطر سپردن
memorizing یاد سپردن
learn by heart ییاد سپردن
memorise [British] ییاد سپردن
pledged التزام سپردن
pledges التزام سپردن
pledging التزام سپردن
memorized بخاطر سپردن
memorised بخاطر سپردن
entrusting بامانت سپردن
memorised یاد سپردن
memorizes یاد سپردن
surrenders سپردن رهاکردن
surrendered سپردن رهاکردن
surrender سپردن رهاکردن
entrusts بامانت سپردن
put out to nurse بدایه سپردن
inurn بخاک سپردن
screw to the memory بذهن سپردن
to lay to rest بخاک سپردن
memorises یاد سپردن
entrust بامانت سپردن
memorises بخاطر سپردن
memorized یاد سپردن
to put out to nurse بدایه سپردن
to put بدایه سپردن
memorize بخاطر سپردن
to laylow بخاک سپردن
memorize یاد سپردن
buries بخاک سپردن
bury بخاک سپردن
burying بخاک سپردن
memorising بخاطر سپردن
to commit to the grave بگور سپردن
memorising یاد سپردن
lay to rest بخاک سپردن
consigns سپردن چیزی به
consigning سپردن چیزی به
consigned سپردن چیزی به
consign سپردن چیزی به
deposits سپردن پس اندازکردن
deposit سپردن پس اندازکردن
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
bail کفالت بامانت سپردن
TO set the fox to keep the geese . <proverb> گوسفند را به گرگ سپردن .
To memorize something. To commit somthing to memory. چیزی را بخاطر سپردن
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
To abandon oneself to despair. خود رابدست ناامیدی سپردن
inhume بخاک سپردن دفن کردن
To memorize. to learn by heart. حفظ کردن ( بخاطر سپردن )
institutionalization نهادی شدن به پناهگاه سپردن
plow under بخاک سپردن مستولی شدن بر
turn over <idiom> به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
recognize دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
bailment امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
to idulge oneself in drinking بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
neural network سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
door to door خانه به خانه
door-to-door خانه به خانه
houses خانه
tersellated خانه خانه
shack خانه
cloisonne خانه خانه
cellular خانه خانه
i was under his roof در خانه
shacks خانه
cellulated خانه خانه
pigeon hole خانه
socket خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
alveolate خانه خانه
her house خانه اش
homes خانه
home خانه
housing خانه ها
honeycombs خانه خانه
pigeon-hole خانه
pigeon-holes خانه
housed خانه
roommates هم خانه
roommate هم خانه
lar خانه
lares خانه
house خانه
sockets خانه
materfamilias زن خانه
pieds-a-terre خانه
dwelling خانه
double-fronted خانه دو در
dwellings خانه
room خانه
cell خانه
cells خانه
within doors در خانه
rooms خانه
domicile خانه
domiciles خانه
pied-a-terre خانه
checkered خانه خانه
houseroom جا در خانه
her house خانه ان زن
lodge خانه
houseless بی خانه
quarterage خانه
furnace house خانه
lodges خانه
honeycomb خانه خانه
lodged خانه
bookbindery صحاف خانه
bordel فاحشه خانه
gaming house قمار خانه
luft خانه فرار
freemasons hall فراموش خانه
butler pantry ابدار خانه
domiciliary مربوط به خانه
camera obscura تاریک خانه
materfamilas بانوی خانه
mistress of the house بانوی خانه
grummet شاگرد خانه
gynaeceum خانه اندرونی
bawdy house فاحشه خانه
lupanar فاحشه خانه
materfamilias بانوی خانه
baby house عروسک خانه
fuse block خانه فیوز
frater سفره خانه
earth house خانه زیرزمینی
dwelling house خانه مسکونی
bawdy house جنده خانه
lupanar جنده خانه
door lock کلید خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com