Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
barrel	در خمره ریختن
barrels	در خمره ریختن
Other Matches
hosghead	خمره
keeve	خمره
cask	خمره
vats	خمره
casks	خمره
vat	خمره
crocks	خمره
crock	خمره
casks	خمره چوبی
vats	در خمره نهادن
barrel	خمره چوبی
barrels	خمره چوبی
cask	خمره چوبی
vat	در خمره نهادن
tubby	خمره وار
arbor vittae	کاخ خمره ای
winepress	خمره شراب سازی
jigger	خمره رنگ رزی
bunghole	سوراخ شکم خمره یابشکه
infuse	ریختن
to water	آب ریختن
effuse	ریختن
grout	ریختن
infuses	ریختن
infusing	ریختن
interfuse	در هم ریختن
interfusion	در هم ریختن
sheds	ریختن
lash vi	ریختن
shed	ریختن
shedding	ریختن
poured	ریختن
affose	ریختن
affuse	ریختن
affution	ریختن
besprinkle	ریختن
bestrew	ریختن
birl	ریختن
mewed	پر ریختن
infused	ریختن
cast concrete	ریختن
mixing	در هم ریختن
mewing	پر ریختن
disassemble	به هم ریختن
disembogue	ریختن
mew	پر ریختن
lave	ریختن
to take to one's legs	ریختن
spills	ریختن
yeild	ریختن
spilling	ریختن
spilled	ریختن
spill	ریختن
pour	ریختن
strews	ریختن
strew	ریختن
strewed	ریختن
strewing	ریختن
strewn	ریختن
dump	ریختن
pouring	ریختن
to take a cast of	ریختن
sands	شن ریختن
skink	ریختن
to inject into the bowels	ریختن
spilled or spilt	ریختن
pours	ریختن
sand	شن ریختن
emits	بیرون ریختن
canning	درقوطی ریختن
perspiring	عرق ریختن
rewrote	از نو طرح ریختن
sands	ماسه ریختن شن
cans	درقوطی ریختن
vent	بیرون ریختن
emit	بیرون ریختن
perspires	عرق ریختن
perspired	عرق ریختن
emitted	بیرون ریختن
can	درقوطی ریختن
venting	بیرون ریختن
vents	بیرون ریختن
bottle	دربطری ریختن
bottles	دربطری ریختن
fob	بجیب ریختن
spewing	بخارج ریختن
vented	بیرون ریختن
rewritten	از نو طرح ریختن
rewrites	از نو طرح ریختن
sand	ماسه ریختن شن
rewriting	از نو طرح ریختن
basket	درسبد ریختن
baskets	درسبد ریختن
emitting	بیرون ریختن
rewrite	از نو طرح ریختن
to forge out plans	نقشه ریختن
to break out	بیرون ریختن
come along <idiom>	برنامه ریختن
To cast in a mould .	درقالب ریختن
tun	دربشکه ریختن
topdress	سطحی ریختن
top pour	ریختن از بالا
top cast	ریختن از بالا
to tumble down	فرو ریختن
to spawn eggs	ریختن تخم
to make plans	نقشه ریختن
to forge out plans	برنامه ریختن
to make plans	برنامه ریختن
to pour out	بیرون ریختن
to shed tears	اشک ریختن
to rain tears	اشک ریختن
to pour out tea	چایی ریختن
ecdysis	پوست ریختن
inurn	در خاکدان ریختن
dish out	در فرف ریختن
die cast	ریختن حدیدهای
die cast	ریختن فشاری
desquamate	پوست ریختن
cast up hill	سربالا ریختن
cast concrete	بتن ریختن
bottom pour	از زیر ریختن
bottom cast	از زیر ریختن
effuse	بیرون ریختن از
encase in concrete	بتن ریختن
to make hay of	روی هم ریختن
to come down with a run	فرو ریختن
practise or tice	طرح ریختن
oviposit	تخم ریختن
overfeed	زیادمصالح ریختن در
outpour	بیرون ریختن
inpour	بدرون ریختن
illapse	فرو ریختن
grout	دوغاب ریختن
fall in	فرو ریختن
bollix	بهم ریختن
jug	درکوزه ریختن
defoliated	برگ ریختن
defoliate	برگ ریختن
spews	بخارج ریختن
block	قالب ریختن
spewed	بخارج ریختن
spew	بخارج ریختن
huddling	روی هم ریختن
infusions	ریختن پاشیدن
infusion	ریختن پاشیدن
back up	معکوس ریختن
defoliates	برگ ریختن
defoliating	برگ ریختن
cave	فرو ریختن
saucers	در نعلبکی ریختن
sacked	درکیسه ریختن
sacks	درکیسه ریختن
molted	موی ریختن
saucer	در نعلبکی ریختن
moults	موی ریختن
moulted	موی ریختن
moult	موی ریختن
molts	موی ریختن
molting	موی ریختن
back-up	معکوس ریختن
sheds	پوست ریختن
stoking	سوخت ریختن در
stokes	سوخت ریختن در
stoked	سوخت ریختن در
weep	اشک ریختن
stoke	سوخت ریختن در
caves	فرو ریختن
dishes	در بشقاب ریختن
dish	در بشقاب ریختن
weeps	اشک ریختن
blocks	قالب ریختن
bleeds	خون ریختن
bleed	خون ریختن
dusts	ریختن پاشیدن
shedding	پوست ریختن
shed	پوست ریختن
draft	از بشکه ریختن
drafted	از بشکه ریختن
drafts	از بشکه ریختن
flushing	اب را بافشار ریختن
flushes	اب را بافشار ریختن
dust	ریختن پاشیدن
flush	اب را بافشار ریختن
dusted	ریختن پاشیدن
blocked	قالب ریختن
perspire	عرق ریختن
huddle	روی هم ریختن
void	بیرون ریختن
recasting	ازنو ریختن
crumble	فرو ریختن
crumbled	فرو ریختن
crumbles	فرو ریختن
crumbling	فرو ریختن
decant	ریختن شراب
decants	ریختن شراب
decanted	ریختن شراب
decanting	ریختن شراب
recasts	ازنو ریختن
jets	بیرون ریختن
jetting	بیرون ریختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com