English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English Persian
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
Other Matches
try by martial law به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court martiall دادگاه نظامی
military court دادگاه نظامی
martial court دادگاه نظامی
court material دادگاه نظامی
military tribunal دادگاه نظامی
court martial دادگاه نظامی
court martial order رای دادگاه نظامی
judge advocate general رئیس دادگاه نظامی
general court martial دادگاه عالی نظامی
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
trial محاکمه محاکمه کردن
trials محاکمه محاکمه کردن
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
new trial محاکمه جدید تجدید محاکمه
tries محاکمه کردن
try محاکمه کردن
jurisdiction محاکمه کردن
to put somebody on trial کسی را محاکمه کردن
retry دوباره محاکمه کردن
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
lynch بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
probate محاکمه کردن استنطاق کردن
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
pleads در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
suing به دادگاه شکایت کردن
sues به دادگاه شکایت کردن
sue به دادگاه شکایت کردن
sued به دادگاه شکایت کردن
jurisdiction تسلیم دادگاه کردن
militarize جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
militarization نظامی کردن
militarize نظامی کردن
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
remits به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remit به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
to seek redress in court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
remitted به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
remitting به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
drilling تمرین نظامی کردن
demilitarization غیر نظامی کردن
militarization نظامی کردن امور
to have recourse to arbitration به دادگاه حکمیت رجوع کردن [حقوق]
to apply to the court of arbitration به دادگاه حکمیت رجوع کردن [حقوق]
rogatory commission موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
demilitarises از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
hearings محاکمه
cases محاکمه
legal procedure محاکمه
trial محاکمه
case محاکمه
jurisdiction محاکمه
trials محاکمه
court procedure محاکمه
hearing محاکمه
trial at the bar محاکمه
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
marched نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
serve a sentence به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
he was on his trial او را محاکمه میکردند
trial attorney وکیل محاکمه
justiciable تحت محاکمه
drumhead court martial محاکمه صحرایی
mistrial محاکمه غلط
He was put on trial. او محاکمه شد. [حقوق]
day of the trial روز محاکمه
mistrial محاکمه بی جهت
to go t. a trial محاکمه شدن
summary trial محاکمه اختصاری
retrial محاکمه مجدد
re hearing تجدید محاکمه
sub judice قبل از محاکمه
retrials محاکمه مجدد
to undergo a trial محاکمه شدن
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
be tried at bar به طور علنی محاکمه شدن
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
marches راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marched راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
arraign احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
caption توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
captions توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
witch-hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
tribunal دادگاه
tribunals دادگاه
courthouse دادگاه
courts دادگاه
courthouses دادگاه
court دادگاه
judgement hall دادگاه
forums دادگاه
judgement seat دادگاه
court division دادگاه
forum دادگاه
court of justice دادگاه
courtrooms دادگاه
court of law دادگاه
courtroom دادگاه
court of appeals دادگاه استیناف
court of first instance دادگاه بدوی
assize court دادگاه جنایی
court of grievances دادگاه مظالم
decrees قرار دادگاه
cite به دادگاه خواندن
court of iquiry دادگاه رسیدگی
citing به دادگاه خواندن
questor افسررئیس دادگاه
rehearing تجدیدجلسه دادگاه
decree قرار دادگاه
auto da fe رای دادگاه
special tribunal دادگاه اختصاصی
court of first instance دادگاه شهرستان
beadle منادی دادگاه
recourse action رجوع به دادگاه
tribunal دادگاه محکمه
police forces دادگاه پلیس
Chief Justices رئیس دادگاه
decreed قرار دادگاه
decreeing قرار دادگاه
queens bench division دادگاه ملکه
kangoroo court دادگاه محلی
contempt og court اهانت به دادگاه
court of province دادگاه استان
criminal court دادگاه جنایی
court session جلسه دادگاه
circuit court دادگاه استیناف
warnings اخطاریه دادگاه
warning اخطاریه دادگاه
cites به دادگاه خواندن
forum دادگاه محکمه
cited به دادگاه خواندن
divan دادگاه اسلامی
diwan دادگاه اسلامی
forums دادگاه محکمه
magistrates court دادگاه جنحه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com