Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
heads up
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
Other Matches
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
gates
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liners
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
fewest
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
rules of engagement
روشهای درگیری پدافند هوایی
igo
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
tied on
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
busiest
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
involvement
درگیری
engagement
درگیری
engagements
درگیری
contentions
درگیری
contretemps
درگیری
contention
درگیری
engagements
درگیری با دشمن
brake
قطع درگیری
braked
قطع درگیری
brakes
قطع درگیری
braking
قطع درگیری
disengagement
قطع درگیری
rules of engagement
قوانین درگیری
brush with the law
<idiom>
درگیری با قانون
jaw clutch coupling
درگیری دندانه
engagement
درگیری با دشمن
self involvement
خود- درگیری
mission ready
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
gear in
درگیری دو چرخ دنده
set-tos
مشت بازی درگیری
set-to
مشت بازی درگیری
break off position
نقطه قطع درگیری
set to
مشت بازی درگیری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
cease engagement
درگیری را قطع کنید
coupling
جفت شدگی اتصال درگیری
catalytic
ترغیب کننده دشمن به درگیری
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
assembler
پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
gear arrangment
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
cease engagement
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
tactical reconnaissance
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
bully
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullied
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
interword spacing
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
alerts
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerted
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alert
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
scramble
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combating
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
burned
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
crank starter
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
This is a self - winding clock .
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
loops
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
air warning net
شبکه اعلام خطر هوایی
airspace warning area
منطقه اعلام خطر هوایی
d , top concept
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
howlers
بوق اعلام زمان تیراندازی به توپهای ضد هوایی
free lance
اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
howler
بوق اعلام زمان تیراندازی به توپهای ضد هوایی
stopping
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
The poor fellow ( guy ) is restless.
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
homologate
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
mach no
سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی
many
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
airspeed
سرعت هوایی هواپیما
ships
کشتی هوایی هواپیما
air miss
تصادم هوایی دو هواپیما
ship
کشتی هوایی هواپیما
airspeeds
سرعت هوایی هواپیما
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
launch time
زمان پرواز هوایی هواپیما
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
airborne alert
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
pogo
در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
overexpose
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
ground nadir
نقطه سمت القدم هواپیما درعکاسی هوایی
ragged
قسمتی که در وسط صفحه قرار ندارد , متن با حاشیه سمت راست نامسط ح
general act
قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
tipping
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
marker circle
دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما
tip
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
sequence
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequences
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
combat phase
مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
sensitivities
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
foxaway
اعلام موشک هوا به هوا رهاشده در درگیریهای هوایی
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
that in nothing to me
برای من اهمیتی ندارد
it is indifferent to me
برای من چه اهمیتی ندارد
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
it is not worth my while
نمیارزد برای من ارزش ندارد
raptatorial
لازم برای شکار
raptatory
لازم برای شکار
hydration water
اب لازم برای ابش
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
optimal merge tree
نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
request for quotation
تقاضا برای اعلام قیمت
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
It doesnt make any difference to me .
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
von neuman morgensterm utility index
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
inorder to
برای اینکه
so as to
برای
[اینکه]
for
برای اینکه
in order that
برای اینکه
in order to ...
برای
[اینکه]
to the end that
برای اینکه
because
برای اینکه
so that
برای اینکه
edit
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edited
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
mantling
مواد لازم برای پوشش
climate for growth
شرایط لازم برای رشد
quorum
اکثریت لازم برای مذاکرات
draw weight
نیروی لازم برای کشیدن زه
magic number
امتیاز لازم برای قهرمانی
it is of no use to us
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
IBM
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد
in order that i may go
برای اینکه بروم
what with
<idiom>
برای اینکه ،درنتیجه
inorder to
به خاطر اینکه برای
in order that he may go
برای اینکه برود
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
light is necessary to life
روشنایی برای زندگی لازم است
check out time
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
check out time
زمان لازم برای تخلیه محل
access time
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com