English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English Persian
out in the world در دنیای آزاد
Other Matches
beau monde دنیای مد
old world دنیای قدیم
otherworld دنیای دیگر
earth دنیای فانی
outworld دنیای جسمانی
earths دنیای فانی
gangland دنیای جنایتکاران
otherworldly متوجه دنیای دیگر
the future دنیای دیگر عقبی
The English - speaking world. دنیای انگلیسی زبان
macaca نوعی میمون دنیای قدیم
underworld دنیای تبه کاران واراذل
paleo arctic or palaeo وابسته بشمال دنیای قدیم
paleo etc وابسته بشمال دنیای قدیم
macaque نوعی میمون دنیای قدیم
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
hedonism فلسفه خوشی پرستی وتمتع ازلذایذ دنیای زودگذر
Utopias دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopia دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
free-standing آزاد
freelance آزاد
let loose <idiom> آزاد گذاشتن
freer آزاد کننده
freelancer پیشه ور آزاد
knotless بافت شل و آزاد
off duty <idiom> دروقت آزاد
freewheeling آزاد چرخ
GIVE WAY سبقت آزاد
On the free market . دربازار آزاد
freewheeling آزاد چرخی
dial tones بوق آزاد
In the open air. در هوای آزاد.
dial tone بوق آزاد
vacancy موقعیت شغلی آزاد
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
supplier at arm's length فروشنده آزاد [اقتصاد]
freewheeling دارای چرخک آزاد
algebraic language زبان با مفاد آزاد
drawing tools خط و رسم آزاد است
To release someone. To set someone free کسی را آزاد کردن .
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
advisory control کنترل آزاد هواپیما
absolute آزاد از قیود فکری
freewheel [overrunning clutch ] چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
to retain a freelancer استخدام کردن پیشه ور آزاد
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
independent آزاد یا کنترل شده توسط کسی
glasnost سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
To stand at attention(ease). بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
freedoms آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicks نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
click نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
blasts آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
deallocate آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contention سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contentions سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to release آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
fragmentation حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
pile گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
public آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com