English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
off season در دوران کم کاری
Other Matches
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
cycled دوران
gyrations دوران
cycle دوران
cycles دوران
gyration دوران
era دوران
periods دوران
circulation دوران
swimming دوران
rotation دوران
circulations دوران
vertigo دوران
eras دوران
period دوران
rotated دوران کردن
stound دوران درد
sense of rotation جهت دوران
rotate دوران کردن
climacteric دوران یائسگی زن
rotates دوران کردن
lives دوران زندگی
life دوران زندگی
space age دوران کیهان
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
peacetime دوران صلح
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
off season در دوران کسادی
revolution چرخش دوران
revolution دوران شورش
revolutions چرخش دوران
revolutions دوران شورش
wifehood دوران زوجیت
fulcrum نقطه دوران
distance between centers طول دوران
wartime دوران جنگ
rotation about a line دوران دور یک خط
race دوران مسیر
raced دوران مسیر
races دوران مسیر
paleozoic دوران اول
axis of rotation محور دوران
aftertime دوران پیری
dizzy دچار دوران سر
angle of rotation زاویه دوران
rotation چرخش دوران
plane of rotation سطح دوران
lucid interval دوران افاقه
circulation دوران خون
qyaternary دوران چهارم
circulations دوران خون
season دوران چاشنی زدن
jumped-up تازه به دوران رسیده
golden ages دوران رونق و رفاه
golden age دوران رونق و رفاه
revolution دور دوران کامل
rotation about a point دوران دور یک نقطه
off season وابسته به این دوران
seasoned دوران چاشنی زدن
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
circulatory مربوط یه دوران خون
rotation دوران گردش بدور
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
seasons دوران چاشنی زدن
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
revolutions دور دوران کامل
geriatrist امراض دوران پیری
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
azoic دوران ماقبل تاریخ
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
geocentric دوران زمین مرکزی
iceman یخی بستر دوران یخ
rotational دوران گردش بدور
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
long run period دوران محاسبه بلند مدت
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
roll دوران حول محور طولی غلطش
twist دوران حول محور افقی پیچش
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
rolled دوران حول محور طولی غلطش
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
twists دوران حول محور افقی پیچش
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
twisting دوران حول محور افقی پیچش
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
rolls دوران حول محور طولی غلطش
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
mastodon پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
rotor incidence زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
pin میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
disturbing moment گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
wheel satellite ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
constant speed propeller ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
geriatrics رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
caducity کهولت ضعف دوران کهولت
magnetic ritation گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
angle of rotation زاویه دوران زاویه چرخش
tertiary قسمت سوم دوران سوم
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
career شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
curry کاری
electroplating اب کاری
intent on doing anything کاری
inaction بی کاری
curry powders کاری
hypofunction کم کاری
plastering گچ کاری
feckful کاری
impotency کاری
malfunction کژ کاری
curry powder کاری
under employment کم کاری
curries کاری
currie کاری
effective کاری
slobbery تف کاری
malfunctions کژ کاری
active کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com