English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
English Persian
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
Other Matches
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
air interception عمل رهگیری هوایی رهگیری کردن
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
direction center مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
navigation هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما
ballast وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
air intercept رهگیری کننده هوایی
steadying فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
merged باهواپیمای دشمن برخورد کرددر رهگیری هوایی
steadied فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
in the dark در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
steadies فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
interception رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
intercepting search کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
sauntering در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntered در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunter در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunters در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
mach no سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
punch در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
intercept point نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
punched در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
music در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
punches در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
skip it در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
many اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
squawk flash در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
middlemen دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
stop squawk در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
middleman دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
spoofer در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
whats' up در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
well در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
wells در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
orbiting در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
pogo در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
squawk low در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
squawk may day در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
squawk mike در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
stern attack در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
holding در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
stranger در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
tally ho در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
tracks در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracked در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
track در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
offset point در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
air ship کشتی هوایی
ship کشتی هوایی هواپیما
ships کشتی هوایی هواپیما
dirigible کشتی هوایی بالن
aerostation کشتی رانی هوایی
zeppelin کشتی هوایی ا لمانی بالون
blimp نوعی کشتی هوایی غیرصلب
InBox خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
You can rest assured. خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
milestone مرحله مهمی اززندگی
milestones مرحله مهمی اززندگی
challenge and reply ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
It is pretty(fairly)second rate. همچنین چیز مهمی نیست
It wasnt much of a dinner . زیاد شام مهمی نبود
tune in <idiom> با چیز مهمی درارتباط بودن
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
reporting point نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
true course سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
zero hour <idiom> لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
secondary armament جنگ افزار فرعی تانک یاهواپیما یا ناو
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
receipt notification خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
UA نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
talk up <idiom> صحبت درمورد
anagram استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
in on <idiom> اطلاعاتی داشتن درمورد
hold forth <idiom> صحبت کردن درمورد
what about <idiom> چطور(درمورد چیزی)
penalty kicker بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
smoke out <idiom> درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
get wise to something/somebody <idiom> درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> عمیقا فکر کردن درمورد
To be biased (prejudiced). درمورد چیزی تعصب داشتن
polynomial code سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
freeboard حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
food for thought <idiom> درمورد چیز باارزش فکر کردن
search one's soul <idiom> کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
monomaia جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
mind your eye ملتفت باشید
look sharp زود باشید
hurry up زود باشید
end کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
tie up <idiom> تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
perverse verdict درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
To be patient with someone . درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
you may rest assured میتوانید مطمئن باشید
you might have come باید امده باشید
perhaps you have seen it شاید انرادیده باشید
Please make yourself comfortable. لطفا" راحت باشید
be a man مردانگی داشته باشید
keep your peck up جرات داشته باشید
depend upon it خاطر جمع باشید
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
achloropsia نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
leave me alone کاری بمن نداشته باشید
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
readying حاضربه تیر حاضر باشید
god speed you کامیاب شوید موفق باشید
on guard اماده برای دفاع باشید
look to your manner موافب اطوار خود باشید
ready حاضربه تیر حاضر باشید
readies حاضربه تیر حاضر باشید
readied حاضربه تیر حاضر باشید
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
perhaps you have seen it ممکن است انرادیده باشید
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
stick to your work بکار خود مشغول باشید
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com