Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
popeye |
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است |
|
|
Other Matches |
|
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
salvos |
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم |
spitting |
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم |
state tiger |
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم |
state lamb |
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم |
steers |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steered |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steer |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
pigeon |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
pigeons |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
in the dark |
در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست |
steadied |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadying |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steady |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadiest |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadies |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
sauntered |
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید |
sauntering |
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید |
saunters |
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید |
saunter |
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید |
what luck |
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود |
punches |
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد |
skip it |
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف |
punch |
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد |
punched |
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد |
squawk flash |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید |
stop squawk |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید |
whats' up |
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است |
squawking |
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان |
spoofer |
در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند |
well |
در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند |
wells |
در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند |
orbiting |
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید |
what state |
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید |
squawk mike |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید |
squawk may day |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید |
squawk low |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید |
pogo |
در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید |
purple |
در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است |
state chicken |
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم |
holding |
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید |
stranger |
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است |
tally ho |
در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است |
pancakes |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
pancake |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
track |
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . " |
tracked |
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . " |
tracks |
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . " |
lazier |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم |
laziest |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم |
lazy |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم |
air interception |
عمل رهگیری هوایی رهگیری کردن |
i stay |
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود |
broadcast controlled air interception |
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند |
squawk |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawked |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawks |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
splashing |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splash |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splashes |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
air intercept |
رهگیری کننده هوایی |
merged |
باهواپیمای دشمن برخورد کرددر رهگیری هوایی |
splashed |
در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد |
mach no |
سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی |
interception |
رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع |
intercepting search |
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری |
many |
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی |
music |
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است |
intercept point |
نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی |
middlemen |
دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی |
middleman |
دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی |
tied on |
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است |
resuming |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resume |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resumed |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resumes |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
stern attack |
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد |
judy |
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم |
pans |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
pan- |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
pan |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
offset point |
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود |
double row spot welding |
جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه |
thereinto |
درداخل ان در جزء ان |
campaigned |
مسافرت درداخل کشور |
campaign |
مسافرت درداخل کشور |
campaigns |
مسافرت درداخل کشور |
campaigning |
مسافرت درداخل کشور |
upcountry |
درداخل یا درون کشور |
in- |
:پیشوندبمعنی درداخل وبسوی ونه |
in |
:پیشوندبمعنی درداخل وبسوی ونه |
nonboresafe |
بدون ضامن درداخل لوله |
airlift service |
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی |
endoparasite |
انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند |
scabbing |
نفوذ بسکها درداخل دیواره هدف |
telling |
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی |
holiday |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
holidays |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
restrictive fire plan |
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی |
antiair warfare |
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن |
air policing |
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح |
line chief |
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند |
armistise |
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد |
air delivery container |
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی |
air sentinel |
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی |
air scoop |
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی |
sleeve target |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
flak |
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی |
carbon tracking |
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند |
material dispersion |
پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع |
pin point |
نقطهای |
fly through |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |
dot product |
ضرب نقطهای |
point defect |
نقص نقطهای |
dot matrix |
ماتریس نقطهای |
two point threshold |
استانه دو نقطهای |
bridge spot weld |
جوشکاری نقطهای |
spot welding |
جوش نقطهای |
spot welding |
جوشکاری نقطهای |
point estimation |
براورد نقطهای |
point particle |
ذره نقطهای |
point charge |
بار نقطهای |
point estimation |
تخمین نقطهای |
point contact |
تماس نقطهای |
point contact |
کنتاکت نقطهای |
point operation |
عمل نقطهای |
point load |
بار نقطهای |
point indentification |
هویت نقطهای |
point imperfection |
ناکاملی نقطهای |
point group |
گروه نقطهای |
point function |
تابع نقطهای |
point discharge |
تخلیه نقطهای |
point elasticity |
کشش نقطهای |
point estimate |
براورد نقطهای |
point target |
اماج نقطهای |
multipoint line |
خط چند نقطهای |
pinpoint target |
هدف نقطهای |
multipoint |
چند نقطهای |
air interdiction |
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی |
aviation pay |
معاش هوایی سختی خدمت هوایی |
air superiority |
برتری موقت هوایی رجحان هوایی |
air suprmacy |
برتری کامل هوایی سیادت هوایی |
air pilots |
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی |
station number |
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما |
water sky |
لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر |
dot matrix character |
کاراکتر ماتریس نقطهای |
dot matrix printer |
چاپگر یا ماتریس نقطهای |
dot matrix printer |
چاپگر با ماتریس نقطهای |
multipoint circuit |
مدار چند نقطهای |
point contact rectifier |
یکسو کننده نقطهای |
dot matrix printers |
چاپگر با ماتریس نقطهای |
rpbis |
همبستگی دو رشتهای نقطهای |
lattice point group |
گروه نقطهای شبکه |
dichoglottic stimulation |
تحریک دو نقطهای زبان |
diglottic stimulation |
تحریک دو نقطهای زبان |
dot matrix printers |
چاپگر یا ماتریس نقطهای |
spot welding electrode |
الکترود جوشکاری نقطهای |
spot welding machine |
دستگاه جوش نقطهای |
point biserial correlation |
همبستگی دو رشتهای نقطهای |
single row spot welding |
جوشکاری نقطهای سری |
known datum point |
نقطهای با مختصات وگرای معلوم |
welded contact rectifier |
یکسو کننده نقطهای جوش شده |
carrier air group |
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر |
air |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air material |
ماتریل هوایی وسایل هوایی |
airs |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air branch |
قسمت هوایی رسته هوایی |
aired |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
notice to airmen |
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی |
tropopause |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
air station |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
code panel |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
grazing point |
نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند |
terminal |
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود |
terminals |
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود |
previous spot |
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده |
namely <adv.> |
یعنی |
to wit <adv.> |
یعنی |
videlicet |
یعنی |
in fact |
یعنی |
that is to say |
یعنی |
to wit |
یعنی |
nee |
یعنی |
scilicet |
یعنی |
that is |
یعنی |
videlicet |
یعنی |
namely |
یعنی |
intercepted |
رهگیری کردن |
intercepting |
رهگیری کردن |
intercepts |
رهگیری کردن |
intercept |
رهگیری کردن |
emergency scramble |
رهگیری اضطراری |
night interception |
رهگیری شبانه |
electrical interception |
رهگیری الکترونیکی |
intercept point |
نقطه رهگیری |
check point |
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی |
head spot |
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد |