Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
Other Matches
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state chicken
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
what luck
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
intercept point
نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
in the dark
در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
saunter
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntered
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntering
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunters
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
skip it
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
punch
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
punched
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
squawk flash
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
stop squawk
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
air interception
عمل رهگیری هوایی رهگیری کردن
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
well
در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
wells
در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
orbiting
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
whats' up
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
spoofer
در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
pogo
در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
squawk low
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
squawk may day
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
squawk mike
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
purple
در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
stranger
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
tally ho
در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
track
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracked
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracks
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
intercepting search
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
squawk
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
air intercept
رهگیری کننده هوایی
steadied
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
merged
باهواپیمای دشمن برخورد کرددر رهگیری هوایی
steadies
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
interception
رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
mach no
سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی
music
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
many
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
middlemen
دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
middleman
دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
stern attack
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
Is there enough time to change trains?
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
diesel ramjet
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
night interception
رهگیری شبانه
intercepting
رهگیری کردن
intercepted
رهگیری کردن
intercept
رهگیری کردن
intercept point
نقطه رهگیری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
electrical interception
رهگیری الکترونیکی
intercepts
رهگیری کردن
altitude intercept
رهگیری در ارتفاع بالا
controlled interception
رهگیری کنترل شده
close control
رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled
رهگیری بروش کنترل نزدیک
interceptor controller
پست کنترل و رهگیری با هواپیماهای رهگیر
initial vector
مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
collision course interception
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
visual interceptor
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
scrambled
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
day fighter
هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
scramble
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
air mission
ماموریت هوایی
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
splashed
در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
tied on
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
superfortress
نوعی هواپیمای تانکر سوخت 6 موتوره هوایی
stratotanker
نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
narrative
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
straight line coding
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
end in itself
<idiom>
مکان کافی برای راحت بودن
well-to-do
<idiom>
پول کافی برای امرار معاش کردن
on easy street
<idiom>
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
subliminally
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
make a living
<idiom>
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
subliminal
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
i have a suit to the shah
عریضه برای شاه دارم
pillow
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillows
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
imagery sortie
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
burners
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burner
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
into plane service
تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
demurrer
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
best power mixture
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
wet wing
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
boost rocket
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
brake specific fuel consumption
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
cartridges
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
decarburizing
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
force rendezvous
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
transversal
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
machined
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machines
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
processor
سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
boot
اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
test
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
executed
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
tested
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
executing
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
breaks
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
executed
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com