Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 265 (13 milliseconds)
English
Persian
due in
در شرف ورود
Search result with all words
burglaries
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
burglaries
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglary
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
burglary
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
importation
ورود
card
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
accession
ورود
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
demur
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurs
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
token
اجازه ورود
token
بلیط ورود
tokens
اجازه ورود
tokens
بلیط ورود
advent
ظهور و ورود
chute
چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
chutes
چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
terminal
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminals
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
entrance fee
حق ورود
entrance fees
حق ورود
arrival
ورود
arrivals
ورود
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
entry
ورود
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry
ورود راهرو
entry
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
influx
ورود هجوم
influxes
ورود هجوم
admission
اجازهء ورود
admissions
اجازهء ورود
search warrant
حکم بازرسی و ورود
search warrants
حکم بازرسی و ورود
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
attach
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
picket
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picketed
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
gangway
محل ورود و خروج از ناو
gangways
محل ورود و خروج از ناو
hail
اعلام ورود کردن
hailed
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
hails
اعلام ورود کردن
raid
ورود ناگهانی پلیس
raided
ورود ناگهانی پلیس
raiding
ورود ناگهانی پلیس
raids
ورود ناگهانی پلیس
entrance
ورودیه اجازه ورود
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entrance
ورود
entranced
ورودیه اجازه ورود
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entranced
ورود
entrances
ورودیه اجازه ورود
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entrances
ورود
entrancing
ورودیه اجازه ورود
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
ورود
admittance
ورود دخول
homecoming
ورود بخانه
homecomings
ورود بخانه
open
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
opened
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
opens
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
induction
ورود
inductions
ورود
tardiness
تاخیر ورود
import
مفهوم ورود
import
ورود
imported
مفهوم ورود
imported
ورود
importing
مفهوم ورود
importing
ورود
input
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
inputted
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
landing
ورود بخشکی
landing
ورود به خشکی
landings
ورود بخشکی
landings
ورود به خشکی
inlet
ورود دخول
Other Matches
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
right of entry
حق ورود
arr
ورود
introit
ورود
introgression
ورود
appulse
ورود
admitance
ورود
entree
ورود
infare
ورود
re-entry
ورود
re entry
ورود
ingress
ورود
ingression
ورود
inning
ورود
air inclusion
ورود هوا
intrant
ورود رسمی
inlet time
زمان ورود
initation
ورود بعضویت
intervance of third party
ورود ثالث
acetylation
ورود ریشهء
house-warming
جشن ورود
forcible entry
ورود عدوانی
first in first out
به ترتیب ورود
input of current
ورود جریان
first in first out
بترتیب ورود
landfall
ورود بخشکی
landfalls
ورود بخشکی
entry point
نقطه ورود
fifo
به ترتیب ورود
free entrance
ورود مجانی
entree
اجازهء ورود
inlets
ورود دخول
ease of entry
سهولت ورود
energy intake
ورود انرژی
entering angle
زاویه ورود
house warming
جشن ورود
entry side
جهت ورود
when entering
هنگام ورود
data insertion
ورود داده ها
capital inflow
ورود سرمایه
data import
ورود داده
cost to entry
هزینه ورود
house-warmings
جشن ورود
on arrival
هنگام ورود
arrival hall
سالن ورود
landfall n
ورود بخشکی
approach ramp
فرازای ورود
log in sequrity
ایمنی ورود
landding
ورود بخشکی
port of entry
بندرمحل ورود
receipt statement
اعلامیه ورود
reebtry
ورود مجدد
arrival rate
نرخ ورود
arrival hall
سالن ورود
gate
وسایل ورود ورودیه
entry plan
طرح ورود به بندر
infare
مهمانی بمناسبت ورود
coast in point
نقطه ورود به ساحل
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
lifo
به ترتیب عکس ورود
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
let someone through
اجازه ورود دادن
law of prior entry
قانون تقدم ورود
last in first out
به ترتیب عکس ورود
last in first out
بترتیب عکس ورود
fifo
خروج به ترتیب ورود
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
gold import point
نقطه ورود طلا
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
police raid
ورود ناگهانی پلیس
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
inflow of labor
جریان ورود کارگر
ingress
حق دخول اجازه ورود
gangplanks
تخته ورود به ناو
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
gates
وسایل ورود ورودیه
gangplank
تخته ورود به ناو
barrier to entry
منع ورود به صنعت
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
we watched for his arrival
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
docl pass
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
clearance inwards
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
house-warming
جشن ورود بخانه تازه
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
sign-on
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
house warming
جشن ورود بخانه تازه
house-warmings
جشن ورود بخانه تازه
single sign-on
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
Upon his arrival , he delinered a speech .
به محض ورود نطقی ایراد کرد
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
pound breach
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
valves
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
the open door
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
valve
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
eta
arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
open general license
اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
pratique
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
devices
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
intercurreace
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
The passenger was admitted into the USA.
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
mileage on departure
[arrival]
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
accession number
شماره رکورد که ترتیب ورود رکوردها را نشان میدهد
synchronous
کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود
dynamically
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
dynamic
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
calendar program
ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
i/o
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد
protective tariffs
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
naturally aspirated engine
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
trade restrictions
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
breaking
هتک حرز و ورود غیر قانونی به ملک غیر به هر شکل و به هر وسیلهای که باشد
input bound
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
output bound
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
demodulator
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
oil dent
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
postulant
نامزد جدید نامزد ورود بخدمت کلیسا
free form
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
data entry
ثبات داده ها ورود داده ها
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
remote job entry
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
dwelling house
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
asynchronous
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com