English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (9 milliseconds)
English Persian
he nestles in the chair در صندلی غنوده
Other Matches
reposeful غنوده
reclining position حالت غنوده
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
santalaceous صندلی
places صندلی
placing صندلی
stall صندلی
footstool صندلی
seated صندلی
footstools صندلی
place صندلی
chairs صندلی
chairing صندلی
box seat صندلی لژ
jump seat صندلی تا شو
seats صندلی
chaired صندلی
stalling صندلی
chair صندلی
seat صندلی
morris chair صندلی راحتی
arm chair صندلی راحتی
armchair صندلی راحتی
swivel chair صندلی چرخان
armrest دستهء صندلی
boatswain's chair صندلی نقاله
drive's seat صندلی راننده
folding seat صندلی تاشو
camp chair صندلی تاشونده
armchairs صندلی راحتی
carrycot صندلی کودک
office chair صندلی اداری
choir-stall صندلی بلند
arm دسته صندلی
carrycots صندلی کودک
deckchair صندلی تاشو
deckchairs صندلی تاشو
pushchair صندلی چرخدار
pushchairs صندلی چرخدار
shooting stick صندلی عصایی
shooting sticks صندلی عصایی
adjustable seat صندلی متحرک
parliamentary seat صندلی مجلسی
hot seat صندلی الکتریکی
tier ردیف صندلی
sitting نشیمن صندلی
rocking chair صندلی گهوارهای
elbow دسته صندلی
hot seat صندلی برقی
rocker صندلی گهوارهای
elbows دسته صندلی
elbowed دسته صندلی
antimacassars رویهء صندلی
rockers صندلی گهوارهای
antimacassar رویهء صندلی
rocking chairs صندلی گهوارهای
an odd chair صندلی تکی
easy chair صندلی راحت
tiers ردیف صندلی
bucket seats صندلی یکنفری
sittings نشیمن صندلی
easy chairs صندلی راحت
bucket seat صندلی یکنفری
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
reseat صندلی جدید دادن
baby carriages صندلی چرخدار بچه
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
baby carriage صندلی چرخدار بچه
armchairs صندلی دسته دار
armchair صندلی دسته دار
woolsack کرسی یا صندلی دادگاه
reseated صندلی جدید دادن
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
office swivel chair صندلی گردان اداری
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
shooting sticks صندلی جمعشو و متحرک
shooting stick صندلی جمعشو و متحرک
reseats صندلی جدید دادن
reseating صندلی جدید دادن
wheel chair صندلی چرخ دار
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
tuffet صندلی یانشیمن کوتاه
back seat صندلی عقب اتومبیل
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
seat belt کمربند صندلی هواپیما
caner بافنده صندلی حصیری
wheelchairs صندلی چرخ دار
cat sleep چرت روی صندلی
cat nap چرت روی صندلی
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
wheelchair صندلی چرخ دار
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
dossel پشتی صندلی وغیره
elbow chair صندلی دسته دار
curule chair صندلی عاج نشان
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
dossal پشتی صندلی وغیره
arm chair صندلی دسته دار
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
deck chair صندلی حصیری تاشو
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
club chair صندلی دسته دار بزرگ
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
splat میله تزئینی پشت صندلی
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
castors چرخ زیر صندلی یامیز
castor چرخ زیر صندلی یامیز
casters چرخ زیر صندلی یامیز
caster چرخ زیر صندلی یامیز
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
choir-stall [صندلی های مبلی گروه کر]
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slats چوب مداد میله پشت صندلی
slat چوب مداد میله پشت صندلی
sedilia یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
gradin یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradine یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com