Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
stall feed
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
Other Matches
yard man
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
card up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا نگهداشتن
stay
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stayed
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
carry light
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
eat one's cake and have it too
<idiom>
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
boost control
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
batten
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
watch guard
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
battens
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
nothing to the right
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
beechive spring
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
stalled
پروار
stall fed
پروار
pinnately
پروار
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
tee
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
batten
پروار کردن
battens
پروار کردن
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
barnyards
طویله
barn
طویله
cowsheds
طویله
barnyard
طویله
stables
طویله
stablind
طویله
stable
طویله
stabling
طویله
barn
انبارکردن طویله
barns
انبارکردن طویله
cow pen
طویله گاو
stock yard
حیاط طویله
snaffle
میخ طویله وزنجیر
stables
اصطبل در طویله بستن
stable
اصطبل در طویله بستن
sties
طویله خوک درطویله قراردادن
sty
طویله خوک درطویله قراردادن
snaffle
با میخ طویله وزنجیر بستن
mews
طویله هایی که گرداگردمیدانی بسازند
stalling
جای ایستادن اسب در طویله اخور
stall
جای ایستادن اسب در طویله اخور
save
نگهداشتن
saved
نگهداشتن
holds
نگهداشتن
reserving
نگهداشتن
hold on
نگهداشتن
reserves
نگهداشتن
sustains
نگهداشتن
sustained
نگهداشتن
to take into custody
نگهداشتن
sustain
نگهداشتن
retention
نگهداشتن
saves
نگهداشتن
reserve
نگهداشتن
to hold in restraint
نگهداشتن
preserving
نگهداشتن
bate
نگهداشتن
to keep in d.
نگهداشتن
retains
نگهداشتن
retain
نگهداشتن
retaining
نگهداشتن
hold
نگهداشتن
preserve
نگهداشتن
imprison
نگهداشتن
retained
نگهداشتن
imprisons
نگهداشتن
imprisoning
نگهداشتن
preserves
نگهداشتن
preserving
باقی نگهداشتن
sabbattize
سبت نگهداشتن
preserves
باقی نگهداشتن
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
chins
زیرچانه نگهداشتن
locks
محکم نگهداشتن
chin
زیرچانه نگهداشتن
lock
محکم نگهداشتن
count out
<idiom>
بیرون نگهداشتن
snubbed
نگهداشتن طناب
retraining
نگهداشتن در ندامتگاه
secures
محکم نگهداشتن
secure
محکم نگهداشتن
snub
نگهداشتن طناب
tong
باانبر نگهداشتن
snubbing
نگهداشتن طناب
preserve
باقی نگهداشتن
fid
بامیله نگهداشتن
snubs
نگهداشتن طناب
hold over
<idiom>
طولانی نگهداشتن
have custody of
امانت نگهداشتن
float
روی اب نگهداشتن شناور
locked up
زیر قفل نگهداشتن
grab
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge
تحت کشش نگهداشتن
surged
تحت کشش نگهداشتن
floated
روی اب نگهداشتن شناور
surges
تحت کشش نگهداشتن
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
grabbing
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
restraining
نگهداشتن مهار کردن
keep up
<idiom>
درشرایط عالی نگهداشتن
desiccate
در جای خشک نگهداشتن
holds
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
propped
نگهداشتن پشتیبانی کردن
hold
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbed
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to block a ball
نگهداشتن توپ در بازی
prop
نگهداشتن پشتیبانی کردن
l support
نگهداشتن بصورت زاویه
floats
روی اب نگهداشتن شناور
To hold (keep) a secret close to ones chest.
رازی درسینه نگهداشتن
restrains
نگهداشتن مهار کردن
propping
نگهداشتن پشتیبانی کردن
to choke down
بزحمت دردل نگهداشتن
restrain
نگهداشتن مهار کردن
maintain
نگهداشتن برقرار داشتن
maintained
نگهداشتن برقرار داشتن
maintains
نگهداشتن برقرار داشتن
grabs
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
spike
میخ بزرگ میخ طویله
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
to safeguard
[against]
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
safeguarding
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards
تامین کردن امن نگهداشتن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarded
تامین کردن امن نگهداشتن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguard
تامین کردن امن نگهداشتن
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
acquisitions
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
acquisition
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
heading hold
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
keep (someone) up
<idiom>
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive.
<proverb>
با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
lay to
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
lie
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
screen
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
lied
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolstered
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lies
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
screens
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolsters
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
screening, screenings
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolster
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
still fishing
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
subsidy
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
port
روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
save face
<idiom>
خرید آبرو ،نگهداشتن آبرو
narratives
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recall
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
no show
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloth
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
grammar
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cats
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com