Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3 milliseconds)
English
Persian
within three days of demand
در طی سه روز پس از تقاضا
Search result with all words
glut
عرضه بیش از تقاضا
gluts
عرضه بیش از تقاضا
demand
تقاضا کردن تقاضا
demand
تقاضا
demand
تقاضا کردن
demand
مطالبه تقاضا کردن
demand
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand
تقاضا برای انجام چیزی
demanded
تقاضا کردن تقاضا
demanded
تقاضا
demanded
تقاضا کردن
demanded
مطالبه تقاضا کردن
demanded
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded
تقاضا برای انجام چیزی
demands
تقاضا کردن تقاضا
demands
تقاضا
demands
تقاضا کردن
demands
مطالبه تقاضا کردن
demands
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands
تقاضا برای انجام چیزی
suit
تقاضا
suited
تقاضا
suits
تقاضا
prayer
تقاضا
prayers
تقاضا
application
فرم تقاضا
application
تقاضا برای چیز
applications
فرم تقاضا
applications
تقاضا برای چیز
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
layer
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layers
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
indent
تقاضا یاسفارش جنس
indenting
تقاضا یاسفارش جنس
indents
تقاضا یاسفارش جنس
postulate
تقاضا
postulated
تقاضا
postulates
تقاضا
postulating
تقاضا
applies
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applying
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
solicit
تقاضا کردن جلب کردن
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
solicited
تقاضا کردن جلب کردن
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
تقاضا کردن جلب کردن
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
solicits
تقاضا کردن جلب کردن
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
request
تقاضا خواسته
request
تقاضا کردن درخواست کردن
request
تقاضا
request
تقاضا برای چیزی
requested
تقاضا خواسته
requested
تقاضا کردن درخواست کردن
requested
تقاضا
requested
تقاضا برای چیزی
requesting
تقاضا خواسته
requesting
تقاضا کردن درخواست کردن
requesting
تقاضا
requesting
تقاضا برای چیزی
requests
تقاضا خواسته
requests
تقاضا کردن درخواست کردن
requests
تقاضا
requests
تقاضا برای چیزی
auto
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
autos
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
importance
تقاضا
plea
تقاضا استدعا
pleas
تقاضا استدعا
inquiries
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiry
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
requisition
تقاضا
requisition
چیزمورد تقاضا
requisition
تقاضا کردن
requisitioned
تقاضا
requisitioned
چیزمورد تقاضا
requisitioned
تقاضا کردن
requisitioning
تقاضا
requisitioning
چیزمورد تقاضا
requisitioning
تقاضا کردن
requisitions
تقاضا
requisitions
چیزمورد تقاضا
requisitions
تقاضا کردن
clamour
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
beseech
تقاضا کردن استدعا کردن
beseeched
تقاضا کردن استدعا کردن
beseeches
تقاضا کردن استدعا کردن
obtrude
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
sue
تقاضا کردن
Other Matches
arc elasticity of demand
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
shift of a demand curve
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
exigence
تقاضا
rogation
تقاضا
solicitation
تقاضا
measurement of demand
تخمین تقاضا
suing
تقاضا کردن
on demand
بنا به تقاضا
demand curve
منحنی تقاضا
sues
تقاضا کردن
sued
تقاضا کردن
offer and demand
عرضه و تقاضا
peak demand
حداکثر تقاضا
law of demand
قانون تقاضا
demand shift
انتقال تقاضا
demand shift
جابجائی تقاضا
change in demand
تغییر تقاضا
demand schedule
جدول تقاضا
demand pattern
الگوی تقاضا
demand management
مدیریت تقاضا
demand elasticity
کشش تقاضا
demand factor
ضریب تقاضا
demand factors
عوامل تقاضا
applier
تقاضا کننده
demand shift
تغییر تقاضا
income elasticity of demand
درامدی تقاضا
excess demand
فزونی تقاضا
elasticity of demand
کشش تقاضا
requirement
تقاضا احتیاج
demandant
تقاضا کننده
demandable
قابل تقاضا
demand surface
میزان تقاضا
demand side
طرف تقاضا
demand side
ستون تقاضا
adjure
تقاضا کردن
demand function
تابع تقاضا
demand surface
سطح تقاضا
information on demand
اطلاعات با تقاضا
supply and demand
عرضه و تقاضا
demanded
<adj.>
<past-p.>
تقاضا شده
quantity of demand
مقدار تقاضا
claimed
<adj.>
<past-p.>
تقاضا شده
peak demand
بیشترین تقاضا
asked
<adj.>
<past-p.>
تقاضا شده
price elasticity of demand
کشش قیمتی تقاضا
demand paging
صفحه بندی تقاضا
stock requisition
تقاضا جهت کالا
quantity demanded
مقدار تقاضا شده
registrant
تقاضا ثبت کننده
supply and demand law
قانون عرضه و تقاضا
send away for something
<idiom>
تقاضا نامه نوشتن
law of supply and demand
قانون عرضه و تقاضا
measurement of demand
اندازه گیری تقاضا
requesting unit
یکان تقاضا کننده
request for proposal
تقاضا برای پیشنهاد
on demand
به در خواست به مجرد تقاضا
demand forecast
پیش بینی تقاضا
money demand
تقاضا برای پول
applicant
تقاضا کننده طالب
applicants
تقاضا کننده طالب
arc elasticity of demand
کشش کمانی تقاضا
adjure
به اصرار تقاضا کردن
cross elasticity of demand
کشش متقاطع تقاضا
demand and supply market
بازار عرضه و تقاضا
demand for money
تقاضا برای پول
request for quotation
تقاضا برای اعلام قیمت
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand versus quantity demanded
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
demand
[of]
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
infinitely elastic demand curve
منحنی تقاضا با کشش نامحدود
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
put in
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
to invite somebody to do something
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
invokes
تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoking
تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoke
تقاضا از کسی برای انجام کاری
clamor
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
demand oriented pricing
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
invoked
تقاضا از کسی برای انجام کاری
call up
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-ups
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
demand factors
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
call-up
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
input/output
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
speculative demand for money
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
X series
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه
income elasticity of demand
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
inelastic demand
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
to put in for
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
cry off
تقاضا کردن درخواست کردن
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
transaction demand for money
تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
precautionary demand for money
تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com