English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
periodically در فواصل معین
Search result with all words
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
dole سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
plant out در فواصل معین کاشتن
Other Matches
false attack حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
spacing مراعات فواصل
moniliform دارای فواصل دانه وار
measuring magnifier مسافت یاب مخصوص فواصل کم
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
trabecula دارای فواصل دربین یاخته ها
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
isochronous واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
feeler وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
feelers وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
endomixis تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
dental floss نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
nebula تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
regular معین
certain معین
allying معین
precise معین
accessory معین
ally معین
settled معین
limiting معین
auxiliaries معین
specified معین
given معین
fixed معین
specifics معین
subsidiaries معین
specific معین
definite معین
subsidiary معین
auxiliary معین
ledger معین
ledgers معین
regulars معین
accessorial معین
adjutor معین
determinate معین
rubicon حد معین
punctual معین
adjutant معین
adjutants معین
ancillary معین
indeterminate نا معین
destined مقصد معین
allocating معین کردن
allocates معین کردن
allocate معین کردن
anyone هرشخص معین
shall فعل معین
defining معین کردن
dose اندازه معین
dosed اندازه معین
designate معین کردن
spanning مدت معین
designates معین کردن
spanned فاصله معین
spanned مدت معین
systematically با روش معین
span فاصله معین
span مدت معین
spanning فاصله معین
spans مدت معین
spans فاصله معین
designating معین کردن
defines معین کردن
doses اندازه معین
draw the line <idiom> معین کردن
denominate معین کردن
linking verb فعل معین
determinate error خطای معین
determinately بطور معین
thetical مقرر معین
figure out معین کردن
general ledger معین عام
thetic مقرر معین
ledger card کارت معین
statically determined از نظراستاتیکی معین
the fullness of time وقت معین
part performance عقد معین
specified time وقت معین
rhomboidal شبه معین
at a stated time در وقت معین
assignable معین مشخص
dosing اندازه معین
adverb معین فعل
adverbs معین فعل
inset : معین کردن
insets : معین کردن
definitive معین کننده
on a given day در روزی معین
positive یقین معین
do فعل معین
adverb modifying a verb معین فعل
allotted time وقت معین
aoristic غیر معین
rose bay گل معین التجاری
auxiliaries امدادی معین
specifies معین کردن
settles معین کردن
specific مخصوص معین
settle معین کردن
limit معین کردن
specifics مخصوص معین
auxiliary امدادی معین
regular معین مقرر
regulars معین مقرر
spaces مدت معین
define معین کردن
space مدت معین
specifying معین کردن
defined معین کردن
specify معین کردن
patch مدت زمان معین
aorist ماضی غیر معین
times وقت معین کردن
at a specified time در وقت معین یا معلوم
at home پذیرایی در ساعت معین
patches مدت زمان معین
circumstanced دارای یک حالت معین
shapeless فاقد شکل معین
To lay down certain conditions . شرایطی معین کردن
nonsignificant غیر معین نامعلوم
pre appoint از پیش معین کردن
uncaused بدون علت معین
dates مدت معین کردن
open contract قرارداد غیر معین
pre appoint قبلا معین کردن
date مدت معین کردن
to plant out درفاصلههای معین کاشتن
to map out جز بجز معین کردن
ratios نسبت معین وثابت
ratio نسبت معین وثابت
systematically ازروی یک اسلوب معین
timed وقت معین کردن
semidefinite matrix ماتریس نیمه معین
law of difinte proportions قانون نسبتهای معین
time وقت معین کردن
rhomboid muscle ماهیچه چهارگوش معین
identifier معین کننده هویت
speciosity کیفیت معین ومشخص
magnetic ledger card کارت معین مغناطیسی
predeterminate از پیش معین شده
statically determined از نظر ایستایی معین
modal auxiliary فعل معین شرطی
statically indeterminate از نظر ایستایی نا معین
subsidiarily بطور معین یا متمم
current income درامدیک دوره معین
overtime بیش از وقت معین
fixed cost هزینه ثابت و معین
named airport of departure فرودگاه معین برای حرکت
conation کوشش بدون هدف معین
nominal filter صافی به اندازه عبور معین
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
propertied متمکن دارای خواص معین
sin die بدون تعیین روز معین
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
specific performance نحوه اجرای معین در قرارداد
come in پرتاب توپ به طرز معین
decompression diving غواصی در عمق یا زمان معین
to come up to the stand بمیزان یا پایه معین رسیدن
to keep regular hours هر کاری را درساعت معین کردن
to keep an appointment سروقت معین درجایی حاضرشدن
locate جای چیزی را معین کردن
located جای چیزی را معین کردن
locates جای چیزی را معین کردن
morphous دارای شکل معین ومعلوم
locating جای چیزی را معین کردن
fixed time call مکالمه در زمان معین و ثابت
forced distribution rating درجه بندی با توزیع معین
to locate the enemy جای دشمنی را معین کردن
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
bullion شمش فلزات با عیار معین
density تراکم الیاف [در یک مساحت معین]
biases ولتاژ معین قرار دادن
bias ولتاژ معین قرار دادن
figurate دارای شکل معین منقوش
formulation تحت قواره معین دراوردن
standards نمونه قبول شده معین
delineate ترسیم نمودن معین کردن
standard نمونه قبول شده معین
delineates ترسیم نمودن معین کردن
allot معین کردن سهم دادن
allotting معین کردن سهم دادن
allotted معین کردن سهم دادن
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
At regular intervals . درفا صله های معین
delineated ترسیم نمودن معین کردن
allots معین کردن سهم دادن
delineating ترسیم نمودن معین کردن
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com