English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
in vivo در محیط طبیعی
Search result with all words
element محیط طبیعی اخشیج
element عامل اصلی محیط طبیعی
elements محیط طبیعی اخشیج
elements عامل اصلی محیط طبیعی
Other Matches
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
medium محیط
perimeters محیط
ambience محیط
ambiance محیط
sphere محیط
mediums محیط
environments محیط
circuity محیط
spheres محیط
environment محیط
outward things محیط
periphery محیط
girths محیط
girth محیط
peripheries محیط
outsides محیط
entourages محیط
circumferences محیط
millieu محیط
outlined محیط
outlines محیط
outlining محیط
setting محیط
lapped محیط
lap محیط
settings محیط
entourage محیط
perimeter محیط
outside محیط
milieu محیط
surroundings محیط
milieus محیط
circumference محیط
outline محیط
milieux محیط
periphery محیط حدود
environment محیط زیست
circumambient محیط دورگردیدن
peripheries محیط حدود
bonification به سازی محیط
bodification بهسازی محیط
dispersive medium محیط پخش
polarization of a medium قطبش محیط
dispersion medium محیط پاشندگی
psychological environment محیط روانی
circumference محیط دایره
medium محیط کشت
circumferences محیط دایره
environments محیط زیست
climate for growth محیط رشد
mediums محیط کشت
living environment محیط زنده
milieus محیط اجتماعی
in vitro در محیط مصنوعی
ill neighboured دارای محیط بد
perimeter پیرامون محیط
perimeters پیرامون محیط
threptic محیط زاد
acclimatization سازش با محیط
circling محیط دایره
circled محیط دایره
circle محیط دایره
milieux محیط اجتماعی
milieu therapy محیط درمانی
therapeutic millieu محیط درمانی
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
windowing environment محیط پنجرهای
silhouette محیط مریی
induced environment محیط القایی
silhouettes محیط مریی
mixed environment محیط درهم
miseenscene محیط کلی
operational environment محیط عملیاتی
ambient pressure فشار محیط
ambient temperature دمای محیط
environmentalist محیط نگر
environmentalists محیط نگر
social milieu محیط اجتماعی
contour محیط مرئی
comprehensive وسیع محیط
atmospheric environement محیط جوی
shelf environment محیط کم عمق
workbench محیط کاری
circles محیط دایره
milieu محیط اجتماعی
workbenches محیط کاری
environment architecture معماری محیط
operational environment محیط فعالیت
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
atlantic دریای محیط غربی
terrestrial environment وضع محیط زمین
acid cure پخت در محیط اسیدی
misfits غیر متجانس با محیط
misfit غیر متجانس با محیط
accommodation سازش با مقتضیات محیط
bonification scheme طرح بهسازی محیط
psychonomics محیط شناسی روانی
accommodations سازش با مقتضیات محیط
eco- پیشوند محیط پرگیر
circumstance شرایط محیط اهمیت
outside محیط دست بالا
outsides محیط دست بالا
it is meters محیط ان دومتر است
environmentalists محیط زیست گرا
environmetal protection حمایت محیط زیستی
environmentalism محیط زیست گرایی
environmentalists محیط زیست شناس
environmentalism محیط زیست شناسی
environmentalist محیط زیست گرا
environmentalist محیط زیست شناس
domain knowledge دانش محیط کاربرد
environmental psychology روانشناسی محیط نگر
derealization دگرسان بینی محیط
induced environment محیط القا شده
data base environment محیط پایگاه داده
environmental protection حفاظت محیط زیست
collapse design محاسبه در محیط خمیری
environments محیط یا موقعیتهای فیزیکی
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
environment محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmental conservation حفافت محیط زیست
peripheral دورهای وابسته به محیط
metaerg صفت محیط زاد
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
living environment جانداران محیط زیوندگان- پرمون
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
inverts تغییر اعداد در محیط دودویی
inverting تغییر اعداد در محیط دودویی
contamination عدم خلوص و یکنواختی محیط
invert تغییر اعداد در محیط دودویی
oxydizing agents مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
acid alkylation الکیل دار کردن در محیط اسیدی
contour محیط مریی دوره میزان منحنی
demarcation نشان دادن اختلاف بین دو محیط
the outer world مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
track [on a sound recording medium] تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
autecology مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
music track تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
environmental refugee پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
alternate برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
ecesis نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
alternates برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
archive قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
alternated برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
cenogenesis تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
to greenwash نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
isoperimetry گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
natural bridge پل طبیعی
silvan طبیعی
home born طبیعی
natural right حق طبیعی
natural foundation پی طبیعی
homebred طبیعی
crude copper مس طبیعی
naturals طبیعی
normal طبیعی
natural طبیعی
innate طبیعی
physical طبیعی
indigenous طبیعی
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
integrated محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
sere تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
annulus دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
ecology علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
natural sources منابع طبیعی
physiography جغرافیای طبیعی
unnatural غیر طبیعی
natural silk ابریشم طبیعی
inartificial طبیعی غیرصنعتی
natural resin صمغ طبیعی
unnaturally غیر طبیعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com