English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
strangle در مخابرات یعنی دستگاه
Other Matches
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
teletypewriter دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
squawk flash در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
stop squawk در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
dial up line خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk mike در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
squawk low در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
squawk may day در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
communication operation instructions (co دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
to wit <adv.> یعنی
videlicet یعنی
to wit یعنی
namely یعنی
scilicet یعنی
nee یعنی
in fact یعنی
that is یعنی
that is to say یعنی
namely <adv.> یعنی
videlicet یعنی
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
communication مخابرات
electric communication مخابرات
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
innuendoes یعنی تشریح
innuendos یعنی تشریح
innuendo یعنی تشریح
subscriber line خط مشترک [مخابرات]
signal corps قسمت مخابرات
transmission مخابره مخابرات
signal corps رسته مخابرات
signal center مرکز مخابرات
signalled رسته مخابرات
communication engineer مهندس مخابرات
data link محور مخابرات
radiographic مخابرات رادیویی
signal panel پرده مخابرات
signaled رسته مخابرات
signal رسته مخابرات
panel code کد پرده مخابرات
signal bridge پل مخابرات ناو
signal axis محور مخابرات
marking panel پرده مخابرات
panel پرده مخابرات
panels پرده مخابرات
interphone مخابرات داخلی
communications ارتباط و مخابرات
telecommunication network شبکه مخابرات
signal communications ارتباط و مخابرات
communication technician تکنیسین مخابرات
intercoms مخابرات داخلی
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
communication receiver گیرنده مخابرات
communication ارتباط و مخابرات
communication engineering مهندسی مخابرات
telecommunication technique تکنیک مخابرات
intercom مخابرات داخلی
communication theory تئوری مخابرات
transmissions مخابرات ارسال
telecommunications مخابرات تلگرافی
transmissions مخابره مخابرات
transmission مخابرات ارسال
communication center مرکز مخابرات
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
the fair sex جنس لطیف یعنی زن
an inceptive یعنی میخواهم لرزکنم
dominical یعنی حضرت مسیح
the gentle sex جنس لطیف یعنی زن
this word means a dog این واژه یعنی سگ
what does it meant یعنی چه چه معنی دارد
communication and electronics رسته مخابرات و الکترونیک
signalled علایم مخابراتی مخابرات
signaled علایم مخابراتی مخابرات
helio ایینه ویژه مخابرات
communication chief رئیس مخابرات یکان
intercepts نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted نفوذکردن در شبکه مخابرات
master station پست اصلی مخابرات
standing operating procedures روش جاری مخابرات
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
digital subscriber line [DSL] خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
intercommunication مخابرات داخلی یکان
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
area signal center مرکز مخابرات منطقه
signal operation instruction دستور کار مخابرات
panel پرده شبکه مخابرات
panels پرده شبکه مخابرات
cordless telephone تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone تلفن بی سیم [مخابرات]
signal علایم مخابراتی مخابرات
cordless [cordless telephone] تلفن بی سیم [مخابرات]
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
phone extension شماره تلفن فرعی [مخابرات]
cordless [cordless telephone] گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cryptofacility تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
asymmetric digital subscriber line [ADSL] خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
cordless phone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
cordless telephone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
spring loaded فنری کلید ناپایدار در مخابرات
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
dominical وابسته به روز خداوند یعنی یکشنبه
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
radiographs پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiograph پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
cryptocompromise تولید خطر برای مخابرات رمز
splashed در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد
in the dark در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
loran تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
big five پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
sauntering در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntered در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunters در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunter در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
caveat emptor یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
punch در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
punched در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
skip it در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinters تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
karaite عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
orbiting در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
wells در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
well در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
spoofer در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
tied on در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
whats' up در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
pogo در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
destructive addition عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
stranger در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
a chromatic [معماری بدون رنگ یعنی تنها با رنگ سیاه و سفید با آلروماتیک]
tally ho در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
colon نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
colons نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com