Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
to row a race
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
Other Matches
oarsmanship
کرجی رانی
regattas
مسابقه کرجی رانی
regatta
مسابقه کرجی رانی
row a race
مسابقه کرجی رانی دادن
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
shipping company
شرکت کشتی رانی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
midship
میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
to give a lecture
سخن رانی کردن
platforms
سخن رانی کردن
platform
سخن رانی کردن
boat
قایق رانی کردن
boats
قایق رانی کردن
to gratify ones passions
شهوت رانی کردن
to go on the stump
سخن رانی کردن
circumnavigate
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
hopple
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
stand-ins
شرکت کردن
partook
شرکت کردن
to play at
شرکت کردن در
partaken
شرکت کردن
partake
شرکت کردن
partakes
شرکت کردن
contributes
شرکت کردن
contribute
شرکت کردن
contributed
شرکت کردن
go into
شرکت کردن در
participation
شرکت کردن
contributing
شرکت کردن
participates
شرکت کردن
participate
شرکت کردن
partaking
شرکت کردن
stand-in
شرکت کردن
participated
شرکت کردن
stand in
شرکت کردن
take a hand at
شرکت کردن در
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
joins
شرکت کردن در پیوستن
joined
شرکت کردن در پیوستن
take part
دخالت یا شرکت کردن
join
شرکت کردن در پیوستن
to enter into p with another
باکسی شرکت کردن
To sit for an examination.
درامتحان شرکت کردن
intercommon
باهم شرکت کردن
sit for an examination
در امتحانی شرکت کردن
contributing
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
to subscribe to a charity
در دادن اعانهای شرکت کردن
to a oneself in
شرکت کردن یاشریک شدن
partakes
شرکت کردن شریک شدن در
partaking
شرکت کردن شریک شدن در
totake parts in something
در چیزی شرکت یادخالت کردن
to undergo training
در یک دوره آموزشی شرکت کردن
partaken
شرکت کردن شریک شدن در
conspire
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspires
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring
درنقشه خیانت شرکت کردن
participate
شرکت کردن سهیم شدن
participates
شرکت کردن سهیم شدن
participated
شرکت کردن سهیم شدن
to ride a race
در اسب دوانی شرکت کردن
partake
شرکت کردن شریک شدن در
to empower somebody to participate
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
see to (something)
<idiom>
شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
barged
کرجی
crabber
کرجی
barge
کرجی
towing boat
کرجی
hoy
کرجی
barges
کرجی
barquentine
کرجی
barque
کرجی
small craft
کرجی ها
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
pleasure boat
کرجی تفرجی
bargee
کرجی بان
gondolier
کرجی بان
shallop
کرجی پارویی
gondoliers
کرجی بان
ferryman
کرجی بان
trawlers
کرجی ماهیگیری
dingey
کرجی پارویی
landing craft
کرجی ساحلی
penteconter
کرجی 05پارویی
sloop of war
کرجی جنگی
life boat
کرجی نجات
flyboat
کرجی تندرو
bargeman
کرجی بان
cockle shell
کرجی کوچک
cockboat
کرجی کوچک
caique
کرجی که دربوسفوربکارمیرود
pugs
کرجی بان
rower
کرجی ران
rowers
کرجی ران
pug
کرجی بان
row boat
کرجی پارویی
cutters
نوعی کرجی
davit
کرجی بلندکن
dragboat
کرجی لاروب
boatman
کرجی بان
drag boat
کرجی لاروب
singlisticker
کرجی شراعی
falt
کرجی ته پهن
cock boat
کرجی کوچک
praam
کرجی ته پهن
cutter
نوعی کرجی
long boat
کرجی بزرگ
trawler
کرجی ماهیگیری
pair oar
کرجی دو پارویی
steam boat
کرجی بخار
enter into partnership with someone
شرکت کردن شراکت کردن
take part
مداخله کردن شرکت کردن
to go a mumming
در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
go in for
<idiom>
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
hackney boat
کرجی یاکشتی کرایهای
gondoliers
راننده کرجی ونیزی
keelboatman
کرجی بان رودخانه
skiff
کرجی پارویی کوچک
barcarole
سرود کرجی بان
praam
کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
tugboat
کرجی یا کشتی یدک کش
fosher boat
کرجی ماهی گیری
fishing boat
کرجی ماهی گیری
motor launch
قایق موتوری کرجی
bumboat
کرجی سورسات فروش
barcarolle
سرود کرجی بان
flag boat
کرجی نشان دار
gondolier
راننده کرجی ونیزی
dory
کرجی ته پهن ماهیگیری
sloop
کرجی یک دگلی قدیمی
flag boat
کرجی پرچم دار
inboard engined boat
کرجی که موتورش در میان انست
packet boat
کرجی پستی کشتی مسافربر
boats
کرجی هرچیزی شبیه قایق
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
boat
کرجی هرچیزی شبیه قایق
fisherman
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
puntist
راننده کرجی نام دارد
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
fly boat
کرجی تندروکه درترعه هابکارمیرود
pitpan
یکجور کرجی دراز و ته پهن
fishermen
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
fisher
جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
body corporate
شرکت شرکت سهامی
gigs
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
pontoar
نوعی کرجی برای پل بندی کلک
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
gig
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
pontoons
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoon
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
carvel
کشتی کوچک سریع السیر کرجی
to pull any one across a river
کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
rani
رانی
ranee
رانی
femoral
رانی
crural
رانی
an outboard engine boat
کرجی ای که موتور ان دربیرون ان واقع شده است
long boat
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
voluptuously
باشهوت رانی
yachting
قایق رانی
wheelchair
ویلچر رانی
wheelchairs
ویلچر رانی
inguinal
کشاله رانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com