English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (2 milliseconds)
English Persian
exposed در معرض دید جناح باز
Other Matches
expose to rays در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
winglike جناح وار جناح مانند
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
exposed to در معرض
susceptible در معرض
displayed در معرض نمایش
exposed در معرض نهادن
liable to danger در معرض خطر
subjected to danger در معرض خطر
on risk در معرض خطر
on sight در معرض دید
open to attack در معرض حمله
on view در معرض نمایش
stigmatic در معرض تهمت
stigmatist در معرض تهمت
exposure در معرض نهادن
display در معرض نمایش
displays در معرض نمایش
weather در معرض هواگذاشتن
weathered در معرض هواگذاشتن
weathers در معرض هواگذاشتن
exposures در معرض نهادن
touch and go در معرض خطر
displaying در معرض نمایش
shouldering جناح
shoulder جناح
shouldered جناح
wing جناح
left flank جناح چپ
shoulders جناح
aisle جناح
pinna جناح
flank جناح
winging جناح
left جناح چپ
aisles جناح
flanking جناح
flanked جناح
subjects در معرض قرار دادن
vulnerability در معرض تلفات بودن
lee shore ساحل در معرض باد
insolate در معرض افتاب گذاشتن
insectile در معرض هجوم حشرات
put up for sale به معرض فروش گذاشتن
critically endangered species گونه در معرض خطر
to put to the issue در معرض داوری گذاشتن
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
subject در معرض قرار دادن
subjecting در معرض قرار دادن
endangered در معرض خطر گذاشتن
endangering در معرض خطر گذاشتن
endangers در معرض خطر گذاشتن
susceptibility در معرض خطر بودن
endanger در معرض خطر گذاشتن
vulnerable درمعرض اسیب در معرض
disposal در معرض دید قرارگرفتن
subjected در معرض قرار دادن
disposed flank جناح باز
self depreciation حفض جناح
rightism جناح راستی
right wing of army جناح یمین
cross from a flank عبوراز یک جناح
transepts جناح کلیسا
right flank جناح راست
left wing of army جناح یسار
flanker مهاجم جناح
flank دامنه جناح
flanked دامنه جناح
flanking دامنه جناح
pitch diameter قطر جناح
litotes خفض جناح
transept جناح کلیسا
vans بال جناح
left winger جناح چپی
left-winger جناح چپی
left-wingers جناح چپی
right winger جناح راستی
right-winger جناح راستی
right-wingers جناح راستی
rightist جناح راستی
van بال جناح
right-wing جناح راست
right wing جناح راست
left-wing مربوط به جناح چپ
left wing مربوط به جناح چپ
rightists جناح راستی
thermal exposure در معرض حرارت قرار گرفتن
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
to be vulnerable [exposed] to criticism خود را در معرض انتقاد گذاشتن
to weather something چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
on sale در معرض فروش گذاشته شده
actuble قابل به معرض نمایش گذاردن
criminate در معرض اتهام قرار دادن
hazard اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
he is liable to become sick در معرض ناخوش شدن است
hazards اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarded اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
queen side جناح وزیر شطرنج
queen's wing جناح وزیر شطرنج
wing تیپ هوایی جناح
by the left or right flank به جناح راست یا چپ ناو
flank crossing عبوراز جناح دشمن
winging تیپ هوایی جناح
flanker بازیگر مهاجم در جناح
flankerback بازیگر میانی جناح
king side جناح شاه شطرنج
king's wing جناح شاه شطرنج
cross from a flank یک جناح را دور زدن
subjecting تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
subjected تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjects تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
algenib گاما- فرس جناح الفرس
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
flank crossing دور زدن جناح دشمن
disposed flank جناح مکشوف جوانب باز
unwarned exposed به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
unwarned exposed یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
far-right extremist scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
out flanking دور زننده احاطه کننده جناح
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
exposure در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
overexpose بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
right شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righting شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
tally ho در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
moslem league اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
gamma pegasi جنب الفرس جناح الفرس
dry rot پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com