English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
ultra- در معنای بسیار بزرگ
Other Matches
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
excessive بسیار یا بزرگ
colossal بسیار بزرگ
megalopolis شهر بسیار بزرگ
very large data base پایگاه داده بسیار بزرگ
biblical proportions به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
super بسیار خوب بزرگ اندازه
atto معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون
very large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
smiley فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
leather back لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
negatives به معنای
negative به معنای
mono- در معنای تک یا یک
non- در معنای نه
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
connotation معنای ضمنی
pre در معنای پیش از
pre- در معنای پیش از
implication معنای ضمنی
kilos در معنای یک هزار
anti- به معنای "مخالف "
denotation معنای صریح
implications معنای ضمنی
inter- در معنای بین
connotations معنای ضمنی
n در معنای نانو
kilo در معنای یک هزار
sub- در معنای کمتر
positive در معنای بله
mini- در معنای کوچک
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
quad در معنای چهار بار
nimbus وندی به معنای باران زا
nimbuses وندی به معنای باران زا
semi- در معنای نصف یا بخش
quads در معنای چهار بار
ampersand علامت چاپی & به معنای "و"
nano پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
micro- در معنای یک میلیونیوم واحد
tera پیشوندی به معنای یک تریلیونیم
micro- در معنای خیلی کوچک
significance معنای مخصوص دارد
nano پیشوندی به معنای یک بیلیونیم
g در معنای یک هزار میلیون
suffixix لفظ معنای الحاقی
hecto پیشوندی به معنای یکصد
atto پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
a word with a pejorative connotation واژه ای با معنای ضمنی منفی
semantics معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها
super- در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
pico پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
kara به معنای رنگ سیاه [در زبان ترکی]
m علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
N.A مخفف به معنای غیر قابل اجرا
null حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
alinik design واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
erase character حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
RTFM خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
u جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
kb واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
IF statement عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
kilo واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
kilos واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
soft keys کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
handshakes استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshaking استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
semantics 1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
prefixes کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
grants واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
com پسوندی که به معنای این است که نام میدان اینترنت یک شرکت است و معمولاگ پایه آن در آمریکاست
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
all- بسیار
an abundance of بسیار
oftentimes بسیار
multifarious بسیار
so mush بسیار
sadly بسیار بد
very little بسیار کم
sopping بسیار
thousand and one بسیار
overly بسیار
all بسیار
many بسیار
desperate بسیار بد
not a lettle بسیار
precious بسیار
much بسیار
numerous بسیار
galore بسیار
immortally بسیار
abundant بسیار
lot بسیار
plenty بسیار
far بسیار
out and a way بسیار
unco بسیار
by far بسیار
muckle بسیار
mickle or muckle بسیار
mickle بسیار
multiped بسیار پا
multiplicity بسیار
no end of بسیار
very بسیار
clinking بسیار
powerfully بسیار
parlous بسیار
seldom بسیار کم
longeval بسیار زی
lashongs بسیار
sorely بسیار
awful <adj.> بسیار بد
detestable بسیار بد
far and away بسیار
awfully بسیار
ever so بسیار
rotten <adj.> بسیار بد
beastby بسیار
lousy <adj.> بسیار بد
terrible <adj.> بسیار بد
v.l.f. بسامد بسیار کم
heart break اندوه بسیار
wary بسیار محتاط
high-pitched بسیار شیبدار
polygraphs بسیار نویس
abyss بسیار عمیق
abysses بسیار عمیق
ad nauseam بسیار زننده
all-powerful بسیار نیرومند
multi-millionaire بسیار پولدار
multi-millionaire بسیار ثروتمند
tiny بسیار کوچک
multi-millionaires بسیار پولدار
multi-millionaires بسیار ثروتمند
overly بسیار گرانه
daylights بسیار ترسناک
clued-up بسیار مطلع
chasm فرق بسیار
chasms فرق بسیار
stunning بسیار خوب
cloying بسیار احساساتی
wedded بسیار علاقمند
low-rise نه بسیار بلند
tiniest بسیار کوچک
multitudes گروه بسیار
multitude گروه بسیار
overweening بسیار مغرور
all right <idiom> بسیار خوب
crucially بسیار سخت
crucial بسیار سخت
deluxe بسیار زیبا
elongated بسیار بلندولاغر
death trap بسیار خطرناک
death traps بسیار خطرناک
terrible بسیار بد سهمناک
tinier بسیار کوچک
hairline rule خط بسیار نازک
squeaky clean بسیار تمیز
pointdovice بسیار درست
ogygian بسیار کهنه
of great importance بسیار مهم
multocular بسیار چشم
many persons مردمان بسیار
multivincular بسیار پیوند
multitudinously با گروه بسیار
multisonous بسیار صدا
multisonant بسیار صدا
oliguresis پیشاب بسیار کم
overrefinement تصفیه بسیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com