Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
Other Matches
shave down
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
water resistance
مقاومت در مقابل اب
to stand out
دوام یاایستادگی کردن
light resistance
مقاومت در مقابل نور
wear resistance
مقاومت در مقابل سایش
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
streamlines
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamline
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlining
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
survivability
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
soil shear strength
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
to resist an attack
حملهای رادفع کردن
series resistance
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
epileptics
حملهای
fitful
حملهای
epileptic
حملهای
offensive player
شطرنجباز حملهای
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
burble point
زاویه حملهای که در ان شکست جریان هوا روی بال شروع میشود
varistor
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
choke impedance
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
insulation resistance
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
sheet down
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to make a goal
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to stick up
مقاومت کردن
stand
مقاومت کردن
appose
مقاومت کردن
withstands
مقاومت کردن
withstood
مقاومت کردن
resistance
مقاومت کردن
withstand
مقاومت کردن
to face it out
مقاومت کردن
withstanding
مقاومت کردن
pull off
مقاومت کردن
trap
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
play footsie
<idiom>
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
to make a stand
مقاومت یا ایستادگی کردن
to give a warm welcome
سخت مقاومت کردن با
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
senses
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
shadowmask
صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
head
رهبری کردن مقاومت کردن
resists
مقاومت کردن پایداری کردن
resisting
مقاومت کردن پایداری کردن
resist
مقاومت کردن پایداری کردن
resisted
مقاومت کردن پایداری کردن
grid suppressor
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
at the front
<adv.>
در مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
as opposed to
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
in consideration of
در مقابل
vis a vis
مقابل
vis-a-vis
مقابل
versus
در مقابل
fore
<adv.>
در مقابل
as compared to
در مقابل
versus prep
در مقابل
title
مقابل
titles
مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
opposite
مقابل
opposites
مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
opposed
مقابل
anti
در مقابل
counterweights
وزنه مقابل
alternative hypothesis
فرضیه مقابل
in comparison to
[compared with]
در قبال
[در مقابل]
point-blank
مقابل هدف
anti thesis
وضع مقابل
point blank
مقابل هدف
counterpoint
نقطه مقابل
respondents
طرف مقابل
respondent
طرف مقابل
counterpart
نقطه مقابل
counterparts
نقطه مقابل
obverse
طرف مقابل
opposite the house
مقابل خانه
dead against
درست مقابل
counter weight
وزنه مقابل
off
مقابل عازم
inverse
برعکس مقابل
contralateral muscles
عضلات مقابل
orientated
هدف مقابل
on payment
در مقابل وجه
opposed piston engine
موتورپیستون مقابل
counterweight
وزنه مقابل
from opposite directions
از دو طرف مقابل
contrary
مقابل خلاف
radar comouflage
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
harder
سخت در مقابل نرم
hardest
سخت در مقابل نرم
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
sonnal deung
مقابل تیغه دست
rivaled
طرف مقابل دعوا
front wall
دیوار مقابل اسکواش
aboral
نقطه مقابل دهان
rivaling
طرف مقابل دعوا
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
rivalled
طرف مقابل دعوا
windproof
مقاوم در مقابل باد
rivalling
طرف مقابل دعوا
rivals
طرف مقابل دعوا
laws versus tendencies
قوانین در مقابل تمایلات
hard
سخت در مقابل نرم
rival
طرف مقابل دعوا
caps
در مقابل حالت کوچک
blocks
دفاع در مقابل ابشار
blocked
دفاع در مقابل ابشار
block
دفاع در مقابل ابشار
driveway
راه مقابل خانه
forwarded
حرکت به جلو یا مقابل
forward
حرکت به جلو یا مقابل
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
mouses
مقابل حساسیت Mouse
mouse
مقابل حساسیت Mouse
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
antipode
نقطهء مقابل یا متقاطر
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
cash against documents
پول در مقابل اسناد
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
opposit stroke pistons
پیستون مقابل گرد
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
capitals
در مقابل حالت کوچک
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
countering
مقابل دستگاه شمارنده
countered
مقابل دستگاه شمارنده
boring stay
قسمت ساکن مقابل
counter
مقابل دستگاه شمارنده
notche sensitivity index
ضریب حساسیت در مقابل شیار
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
than
<conj.>
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
rebellions
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
thermostability
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
rebellion
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
exorable
قابل تحریک در مقابل التماس
actinautographic
دارای حساسیت در مقابل نور
denial operations
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to backtrack
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to row back
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
balloon jib
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
ballooner
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
thermosetting
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
socage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
bullets
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
soccage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
bullet
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
fastness of bleaching
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
projection of a point
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
vertical angles
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
speed
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
speeds
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
thermoplasticity
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
resistor
مقاومت
resistance
مقاومت
weakest
کم مقاومت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com