Dictiornary-Farsi | در مقایسه با تو من لاغر هستم. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Next to you I'm slim.	در مقایسه با تو من لاغر هستم.


Other Matches

to contrast [with]	مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
scrannel	لاغر
pindling	لاغر
meager	لاغر
marcid	لاغر
lathy	لاغر
slim	لاغر
slimmed	لاغر
slimmest	لاغر
gaunt	لاغر
underweight	لاغر
skin and bone	لاغر
meagre	لاغر
twigged	لاغر
twiggy	لاغر
raw-boned	لاغر
raw boned	لاغر
scraggy	لاغر
scraggiest	لاغر
scraggier	لاغر
lank	لاغر
poorest	لاغر
poorer	لاغر
poor	لاغر
slimsy	لاغر
slimming	لاغر
thin	لاغر
angular	لاغر
exiguous	لاغر
gracile	لاغر
atrophic	لاغر
as thin as lath <idiom>	لاغر
leans	لاغر
leaned	لاغر
lean	لاغر
spare	لاغر
thinned	لاغر
emaciated	لاغر
thins	لاغر
spared	لاغر
slims	لاغر
skinny	لاغر
thinners	لاغر
thinnest	لاغر
slighted	تراز لاغر
slight	تراز لاغر
dry bones	ادم لاغر
scrawnier	لاغر واستخوانی
scrawniest	لاغر واستخوانی
slenderize	لاغر کردن
scrawny	لاغر واستخوانی
slighter	تراز لاغر
slightest	تراز لاغر
scrag	ادم لاغر
slights	تراز لاغر
gauntly	بطور لاغر
rangey	پادراز و لاغر
fine drawn	لاغر شده در
emaciate	لاغر کردن
macerate	لاغر کردن
lenten	بی گوشت لاغر
slighting	تراز لاغر
lithe	لاغر اندام
thinnish	نسبتا لاغر
to lose weight	لاغر شدن
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
toom	فاقد لاغر
tabescent	لاغر شونده
slim jim	لاغر میان
slinking	نوزاد زود رس لاغر
lanternjaws	ارواره دراز و لاغر
beads	کوچک و لاغر ریزه
weed	دراز و لاغر پوشاک
weeded	دراز و لاغر پوشاک
weeding	دراز و لاغر پوشاک
rangy	ولگرد پا دراز و لاغر
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
wizen	لاغر پژمرده یا پلاسیده
half faced	دارای صورت لاغر
slink	نوزاد زود رس لاغر
bead	کوچک و لاغر ریزه
slinks	نوزاد زود رس لاغر
lanternjaws	صورت لاغر و کشیده
am	هستم
I'm	من هستم
i am pushed for money	هستم
lantern jawed	دارای ارواره دراز و لاغر
slim jim	شبیه ادم لاغر اندام
slimpsy	زود شکن وبدساخت لاغر
wear thin <idiom>	به مرور زمان لاغر شدن
I'm your age.	من هم سن شما هستم.
I am sure that ...	من مطمئن هستم که ...
i have not a dry t. on me	سر تا پا خیس هستم
i feel	گرسنه هستم
i am under obligation to him	من ممنون او هستم
iam d. to go	ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services	خدمات او هستم
I'm thirsty.	من تشنه هستم.
I'm hungry.	من گرسنه هستم.
slenderize	لاغر اندام شدن باریک کردن
slab sided	دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
i a with you on that matter	من در ان موضوع با شماموافق هستم
I am certain of it.	من درباره اش مطمئن هستم.
feet dry	روی هدف هستم
i am at your service	در خدمت شما هستم
own a house	دارای خانهای هستم
iam in bad	خیلی در تنگی هستم
Join the club!	من هم درشرایطی مشابه هستم !
i pause for a reply	منتظر پاسخ هستم
i own that house	من صاحب ان خانه هستم
i maintain	قائل هستم به اینکه ...
i feel sleepy	خواب الود هستم
i await you	منتظر شما هستم
i am under obligation to him	زیر بارمنت او هستم
i am bend on going	مصمم هستم بروم
I am at your disposal.	من دراختیار تان هستم
scal away	ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
windlestraw	ساقه خشک علف ادم لاغر و نحیف
I am on intimate terms with one of the ministers .	با یکی از وزراء نزدیک هستم
i am in a hurry for it	عجله دارم یا در شتاب هستم
I come from Iran . I am Iranian.	من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I've been here for five days.	پنج روزه که من اینجا هستم.
i am about that	من در این خصوص دلواپس هستم
iam a for his life	برای جانش دل واپس هستم
i am impatient for it	ازان بابت بیطاقت هستم
I am a strange in this town.	دراین شهر غریب هستم
I feel like a fifth wheel.	من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i owe him &	پنج لیره به او بدهکار هستم
That is my line ( field ) .	خودم این کاره هستم
I am the bread winner of the family .	نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am very orderly and systematic in my work .	درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .	همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I know the area more or less .	کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I look forward to receiving your reply.	من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
i am not made of salt	مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
i wrote as neatly as he did	من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I am your humble servant . I defer to you .	من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I agree with you completely.	من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'll be happy to help [assist] you.	من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again.	منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'm full.	من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I have done my homework. I know how to cope .	من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
It seems I am not welcome (wanted) here.	مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
steadied	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat	چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
My only problem is money .	تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I'm really looking forward to the weekend.	من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I am prepared for any eventuality.	برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
No one sent me, I am here on my own account.	هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.	سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steadies	فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
analogy	مقایسه
analogies	مقایسه
datum line	خط مقایسه
collations	مقایسه
comparisons	مقایسه
resemblance	مقایسه
collation	مقایسه
comparison	مقایسه
I very much look forward to meeting you soon.	من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened.	خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I'm old enough to take care of myself.	من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
refrence	مبنای مقایسه
compared	مقایسه کردن
compare	مقایسه کردن
incomparable	مقایسه ناپذیر
incomparable	غیرقابل مقایسه
contrasts	مقایسه کردن
cf	مقایسه شود
to make comparisons	مقایسه کردن
to draw comparisons	مقایسه کردن
incomparability	مقایسه ناپذیری
contrast	مقایسه کردن
contrasted	مقایسه کردن
contrasting	مقایسه کردن
compares	مقایسه کردن
comparator	مقایسه کننده
assimilatc	مقایسه نمودن
logical comparison	مقایسه منطقی
datum	سطح مقایسه
comparableness	قابلیت مقایسه
comparing	مقایسه کردن
no parity	عدم مقایسه
odd parity	مقایسه فرد
comparison operator	عملگر مقایسه
comparatively	بطور مقایسه
frequency comparison	مقایسه فرکانس
parity error	غلط مقایسه
even parity	مقایسه زوج
comparisons	روش مقایسه
comparison	روش مقایسه
parity checking	بازبینی مقایسه
parity bit	بیت مقایسه
analogous	قابل مقایسه
incommensurable	مقایسه ناپذیر
parity error	خطای مقایسه
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.	من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .