Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
Other Matches
afcet
la Pour AssociationFrancaise etTechnique CybernetiqueEconomiqe سازمان حرفهای فرانسوی که هدف ان گرد هم اوردن دانشمندان فرانسوی در زمینههای مختلف کامپیوتری است
carrying capacity
خورند
tolerance
خورند
tolerances
خورند
anglicization
انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
to contrast
[with]
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
anglicism
اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
Pickles are often eaten as a relish .
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
command channels
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
lime juicer
ملوان انگلیسی انگلیسی
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
anglicised
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
ballistic match
تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
hiearchic
مراتب
infinitely
به مراتب
channel
سلسله مراتب
hierachy
سلسله مراتب
at best
منتهای مراتب
channelled
سلسله مراتب
channeling
سلسله مراتب
sequence
سلسله مراتب
hierarchies
سلسله مراتب
the above was a summary
مراتب فوق
theholy orders
مراتب روحانیون
hierarchy
سلسله مراتب
pecking order
سلسله مراتب
sequences
سلسله مراتب
channels
سلسله مراتب
channeled
سلسله مراتب
chain of command
سلسله مراتب
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
the french
فرانسوی ها
gallican
فرانسوی
French
: فرانسوی
Gallic
فرانسوی
french chalk
گچ فرانسوی
frenchwoman
زن فرانسوی
memory hierarchy
سلسله مراتب حافظه
military channel
سلسله مراتب نظامی
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
hierarchism
اصول سلسله مراتب
occupational hierarchy
سلسله مراتب شغلی
response hierarchy
سلسله مراتب پاسخ
hierarchy of needs
سلسله مراتب نیازها
request mast
از طریق سلسله مراتب
control hierarchy
سلسله مراتب کنترل
cryptochannel
سلسله مراتب رمز
thearchy
سلسله مراتب خدایان
data hierarchy
سلسه مراتب داده ها
data hierarchy
سلسله مراتب داده ها
supramundane
ماورای مراتب دنیوی
supemundane
فوق مراتب دنیوی
heavenly hierarchy
سلسله مراتب فرشتگان
hotel-Dieu
بیمارستان فرانسوی
lycee
دبیرستان فرانسوی
gallicism
فرانسوی مابی
Frenchman
مرد فرانسوی
huguenot
پروتستان فرانسوی
frenchification
فرانسوی شدن
Frenchmen
مرد فرانسوی
frenchy
فرانسوی ماب
huguenot
فرانسوی پروتستان
French
فرانسوی کردن
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
hierarchic
وابسته به سلسله مراتب وریاست
echelon
ستون طبقه سلسله مراتب
echelons
ستون طبقه سلسله مراتب
pecking order
سلسله مراتب دانه چینی
habit family hierarchy
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
in witness whereof
برای گواهی مراتب بالا
frenchify
فرانسوی ماب شدن
gallicize
فرانسوی ماب شدن
French dressing
چاشنی سالاد فرانسوی
french pastry
شیرینی اردینه فرانسوی
balking billiard
بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
gallicize
فرانسوی ماب کردن
gallomania
جنون فرانسوی مابی
french onion soup
سوپ پیاز فرانسوی
grisette
دختر کارگر فرانسوی
gallomaniac
دیوانه فرانسوی مابی
French Order
سبک معماری فرانسوی
houdan
مرغ کاکلی فرانسوی
french defence
دفاع فرانسوی شطرنج
normal opening
گشایش نرمال یا فرانسوی
ranks
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
exempted station
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
ranked
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
split
وزنه برداری یکضرب فرانسوی
gallicism
اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
blancmange
یک نوع کیک سفید فرانسوی
gaul
اهل کشور باستانی گل فرانسوی
She is French on her fathers on her fathers side.
از طرف پدر فرانسوی است
burn variation
واریاسیون برن در دفاع فرانسوی
gavote
نوعی رقص سریع فرانسوی
chateau
شاتو
[کاخ یا قلعه فرانسوی]
gavotte
نوعی رقص سریع فرانسوی
anderssen attack
حمله اندرسن در دفاع فرانسوی شطرنج
entac
موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
winawer variation
واریاسیون ویناور در دفاع فرانسوی شطرنج
advance variation
واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
Joyedevivre
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
puff paste
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
He was every inch a frenchman.
اویک فرانسوی تمام عیار بود
flaky pastry
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
anglo-chinois
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
alekhine chatard attack
حمله الخین- شاتار در دفاع فرانسوی شطرنج
franco baenoni defence
دفاع بنونی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
franco indian defence
دفاع هندی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
zouave
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
Liberty
[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
Lous quatorze
[سبک فرانسوی معماری باروک و کلاسیک در زمان لوپی چهاردهم]
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
Lous quinze
[سبک فرانسوی تلفیق معماری روکوکو و نئوکلاسیک در زمان لوئی پانزدهم]
Aioli
[سسی فرانسوی تشکیل شده از روغن زیتون، تخم مرغ و سیر]
three cushion billiards
بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
short
کمتر
infrequently
کمتر
in a less degree
کمتر
Lt
کمتر از
less
کمتر
much less
کمتر
shorter
کمتر
minor
کمتر
minus
کمتر
less than
کمتر از
lesser
کمتر
shortest
کمتر
inside of a week
کمتر از یک هفته
he would not accept less
دو روز کمتر
inside of a week
در یک هفته کمتر
low price
قیمت کمتر
minorities
بخش کمتر
sub-
در معنای کمتر
minority
بخش کمتر
cut back
<idiom>
استفاده کمتر
A smaller number . Fewer .
تعداد کمتر
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
comparison
مقایسه
comparisons
مقایسه
resemblance
مقایسه
analogies
مقایسه
analogy
مقایسه
datum line
خط مقایسه
collation
مقایسه
collations
مقایسه
short-changed
کمتر پول دادن
le
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
stroked
راندن کمتر از فرفیت
below par
کمتر از بهای اسمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
short-change
کمتر پول دادن
short-changes
کمتر پول دادن
short-changing
کمتر پول دادن
less than container load
کمتر از فرفیت کانتینر
stroke
راندن کمتر از فرفیت
underexpose
کمتر از حد لزوم در معرض
stroking
راندن کمتر از فرفیت
strokes
راندن کمتر از فرفیت
underquote
کمتر مظنه دادن
underprice
قیمت کمتر از رقیب
under-
پایین تراز کمتر از
hypotrophy
رشد کمتر ازمعمول
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
ammo minus
مهمات کمتر از نصف
shoat
خوک کمتر از یک سال
under
پایین تراز کمتر از
to draw comparisons
مقایسه کردن
compare
مقایسه کردن
comparisons
روش مقایسه
incommensurable
مقایسه ناپذیر
incomparability
مقایسه ناپذیری
assimilatc
مقایسه نمودن
compared
مقایسه کردن
contrast
مقایسه کردن
analogous
قابل مقایسه
frequency comparison
مقایسه فرکانس
even parity
مقایسه زوج
to make comparisons
مقایسه کردن
comparing
مقایسه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com