English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
Other Matches
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
line to line spacing فاصله سطور
interdental space فاصله میان دو دندان
interblock gap فاصله میان بلوکی
entracte فاصله میان دو پرده
iteract فاصله میان دو پرده
interstellar space فاصله میان ستارگان
diastema شکاف یا فاصله میان دندانها
dashes فاصله میان دو حرف خط تیره
dashed فاصله میان دو حرف خط تیره
dash فاصله میان دو حرف خط تیره
interfenestration فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
There is a vast gulf between the haves and have - nots . میان دارا وندار دریایی فاصله است
loral وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
dot pitch فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
cont line فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
space فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
drops محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
interlinear مدرج در میان سطور
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
intervenes مداخله کردن پا میان گذاردن
intervened مداخله کردن پا میان گذاردن
intervene مداخله کردن پا میان گذاردن
paragraphs فاصله گذاری کردن
paragraph فاصله گذاری کردن
interspace فاصله دار کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
to kern a letter فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
to kern کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
to space out letters [text] فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
shim واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
tabulation 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
interlay در میان گذاردن
interlocate در میان گذاردن
interpose پا به میان گذاردن
interposes پا به میان گذاردن
interposing پا به میان گذاردن
interposed پا به میان گذاردن
distances فاصله
gap فاصله
gaps فاصله
single space تک فاصله تو هم
space bar فاصله زن
distance فاصله
discontinuance فاصله
tele فاصله
head space فاصله سر
range فاصله
ranged فاصله
hiatus فاصله
ranges فاصله
em dash خط فاصله ام
en dash خط فاصله ان
length فاصله
space جا فاصله
space فاصله
spaces جا فاصله
spaces فاصله
blankest فاصله
equidistant هم فاصله
interregnums فاصله
blank فاصله
intermezzo فاصله
intermittence فاصله
clearance فاصله
interregna فاصله
interregnum فاصله
lengths فاصله
spacing فاصله
blank character فاصله
diastema فاصله
unremittingly بی فاصله
interval فاصله
per saltum بی فاصله
shim فاصله پرکن
leading فاصله خطوط
focal length فاصله کانونی
keyspace فاصله کلیدی
head space فاصله سر تیربار
spacing فاصله بندی
focussing فاصله کانونی
lattice spacing فاصله شبکه
interval confidence فاصله اطمینان
frequency spacing فاصله فرکانس
spacing فاصله گذاری
interval فاصله [ریاضی]
intermissions فاصله عود
distant فاصله دار
intermission فاصله عود
intervalometer فاصله سنج
interspace فاصله مدت
frequency distance فاصله فرکانس
safe distance فاصله بی خطر
known distance فاصله معلوم
focused فاصله کانونی
focus فاصله کانونی
magnet gap فاصله هوایی
mode interval فاصله نما
gulfs فاصله زدوری
normal interval فاصله معمولی صف
input gap فاصله اولیه
infighting نبرد در فاصله کم
vacation فاصله دو اجلاس
piston clearnce فاصله پیستون
ignition gap فاصله جرقه
polar distance فاصله قطبی
gulf فاصله زدوری
vacations فاصله دو اجلاس
ignition spark gap فاصله جرقه
line spacing فاصله خطوط
line spacing فاصله سطر
focusses فاصله کانونی
lapsing فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
lapse فاصله زمانی
focussed فاصله کانونی
hard space فاصله واصل
light gap فاصله نور
light gap فاصله روشنایی
respite _ فاصله استراحت
haul distance فاصله حمل
line spacing فاصله سطرها
focuses فاصله کانونی
range meter فاصله سنج
interstice ترک فاصله
interrupted فاصله دار
time interval فاصله زمانی
interval فاصله تاکتیکی
diatessaron فاصله یک چهارم
vertical interval فاصله عمودی
elongation فاصله زاویهای
white space فاصله سفید
deflationary gap فاصله تنزلی
spaces فاصله مدت
spaces جا فاصله مدت
spaces فاصله گذاشتن
interval فاصله زمانی
unspaced practice تمرین بی فاصله
unit distance با فاصله واحد
tooth gap فاصله دندانه
track pitch فاصله شیار
removed فاصله خانوادگی
river فاصله سفید
rivers فاصله سفید
tritone فاصله سه اهنگ
tritone فاصله سه گام
blank character دخشه فاصله
space فاصله مدت
space جا فاصله مدت
coherence distance فاصله همدوسی
class interval فاصله طبقه
code distance فاصله رمز
close range فاصله نزدیک
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
time period فاصله زمان
period فاصله زمان
time span فاصله زمان
clearance فاصله باز
confidence interval فاصله اطمینان
confidence interval فاصله اعتماد
space فاصله گذاشتن
dead rise فاصله مرده
center distance فاصله مرکزی
center distance فاصله ازمرکز
spaced فاصله دار
spans فاصله معین
spanning فاصله معین
time lags فاصله زمانی
focal distance فاصله کانونی
f. distance or length فاصله کانونی
spanned فاصله معین
subinterval فاصله فرعی
span فاصله معین
space bar فاصله گذار
stadimeter فاصله یاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com