Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (3 milliseconds)
English
Persian
intorted
در هم پیچیده
Search result with all words
database
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
databases
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
diffusion
روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
plotter
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
plotters
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
advanced
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
involved
پیچیده
wire
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
detect
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detects
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
convoluted
بهم پیچیده
wound
پیچیده شدن
wounding
پیچیده شدن
wounds
پیچیده شدن
unintelligible
پیچیده غیر صریح
mysticism
در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
quad
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quads
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
ate
که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
muffled
پیچیده
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
reeled
نخ پیچیده بدورقرقره
reeling
نخ پیچیده بدورقرقره
reels
نخ پیچیده بدورقرقره
interlaced
بهم پیچیده
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
abstruse
پیچیده
ballast
فرمولهای پیچیده
indirect
پیچیده
complex
:پیچیده
complex
پیچیده
complex
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
:پیچیده
complexes
پیچیده
complexes
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
entangle
گیرانداختن پیچیده کردن
complicate
پیچیده کردن
complicates
پیچیده کردن
complicating
پیچیده کردن
complexities
پیچیده شدن
complexity
پیچیده شدن
complicated
پیچیده
scan
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scanned
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scans
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
dip
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dips
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
primitive
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
directories
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
roll
چیز پیچیده
rolled
چیز پیچیده
rolls
چیز پیچیده
quadrangle
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangles
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
gate
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
jigsaw
پیچیده
jigsaws
پیچیده
crabby
پیچیده
tangled
پیچیده
intricate
پیچیده
perplexing
پیچیده
perplexed
مبهوت پیچیده
intricately
بطور پیچیده
hassock
کلاله علف درهم پیچیده
hassocks
کلاله علف درهم پیچیده
recondite
عمیق پیچیده
wrapped
پیچیده
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
cable drum
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
cisc
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
cmos
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
complementary metal oxide semiconductor
طرح مدار پیچیده و روش ساخت
complex instruction set computer
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
complex multiplet
چندتایی پیچیده
complex system
سیستم پیچیده
complex system
سازگان پیچیده
complexly
بطور پیچیده یا مخلوط
complicacy
کار پیچیده
coordination
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
Other Matches
in a tangle
پیچیده
implex
پیچیده
gordian
پیچیده
crimpy
پیچیده
sigmoid
پیچیده
sophisticate
پیچیده
tortile
پیچیده
verticillate
پیچیده
wreathy
پیچیده
deep
<adj.>
پیچیده
revolute
پیچیده
metaphsical
پیچیده
obscurant
پیچیده
crackly
پیچیده
restiform
پیچیده
twisted strata
لایههای پیچیده
ravel
چیز در هم پیچیده
perplexingly
بطور پیچیده
involute
پیچیده شدن
curly chip
براده پیچیده
convolute
بهم پیچیده
writhen
درهم پیچیده
sinistrorse
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
crump
پیچیده چین دار
twisted pair
جفت پیچیده شده
volute
طومار پیچیده طوماری
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
convolve
بهم پیچیده شدن
sinistrorsal
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
daedal
دارای هوش اختراع پیچیده
plexiform
شبیه خزههای درهم پیچیده
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
It is an extremely complicated problem.
مسأله بسیار پیچیده ایست
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
twisted pair cable
کابل زوج بهم پیچیده
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
The human brain is a complex organ .
مغز انسان عضو پیچیده یی است
stop hit
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
angle-volute
[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
coordinate
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
tessellate
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
swob
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
Shockwave
سیستم سافت Maecromedia که به جستجو گر وب امکان نمایش جلوههای پیچیده چند رسانهای میدهد
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
VBA
زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
rf
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
locknut
مهرهای که وقتی بدورپیچ پیچیده شود قفل میشود مهره قفل شو
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
Type cable
دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
ethernet
شبکه توپولوژی ستاره که از کابل جفت سیم پیچیده شده استفاده میکند و داده را تا مگابایت ارسال میکند. معمولاگ Baset نامیده میشود
Mamluk Carpets
فرش مملوک
[ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
false selvage
شیرازه تقلبی
[هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com