Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
grade
در پایهای قرار گرفتن
grades
در پایهای قرار گرفتن
Other Matches
polypary
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypidom
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stand
قرار گرفتن
stymie
قرار گرفتن
stymied
قرار گرفتن
stymieing
قرار گرفتن
stymies
قرار گرفتن
lies
قرار گرفتن
lied
قرار گرفتن
lie
قرار گرفتن
surmounting
بالا قرار گرفتن
surmounted
بالا قرار گرفتن
surmounts
بالا قرار گرفتن
pews
درنیمکت قرار گرفتن
pew
درنیمکت قرار گرفتن
colocate
کنار هم قرار گرفتن
surmount
بالا قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
overlie
قرار گرفتن خفه کردن
bears
درسمت قرار گرفتن در سمت
bear
درسمت قرار گرفتن در سمت
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
attitudes
حالت قرار گرفتن رفتار
snug
بطور دنج قرار گرفتن
attitude
حالت قرار گرفتن رفتار
feel the pinch
<idiom>
در تنگنای مالی قرار گرفتن
emotionalize
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
poise of head
وضع قرار گرفتن سر روی تن
bearing direction
جهت قرار گرفتن یاطاقان
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
align
دریک ردیف قرار گرفتن
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure
در معرض حرارت قرار گرفتن
alignments
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignments
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment
قرار گرفتن مناسب در صفحه
to receive attantion
مورد توجه قرار گرفتن
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
trifle
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifles
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
venation
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
overlapped
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlaps
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlap
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
luggage compartment
محل قرار گرفتن جامه دان
in situ
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
format
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
formats
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
haul defilade
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
unwarned exposed
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
chopped
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
pillows
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
battery groung pattern
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
pillow
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivered
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivering
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
quivers
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
cardinal points effect
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
fundamental
پایهای
basic
پایهای
basics
پایهای
buttress dam
سد پایهای
elementary
مقدماتی پایهای
octal base
هشت پایهای
tripod ligand
لیگاند سه پایهای
piedmont
کوه پایهای
platform independence
استقلال پایهای
framed building
ساختمان تیر پایهای
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
andiron
سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
stylobate
پایهای که زیرچند ستون باشد
tail boom
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
octal glass type tube
لامپ الکترونی هشت پایهای
basilar
پایهای واقع شده در پایین
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
gingall
یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
kernel
توابع دستوری ابتدایی اصلی که پایهای برای هر عملی در سیستم کامپیوتری است
kernels
توابع دستوری ابتدایی اصلی که پایهای برای هر عملی در سیستم کامپیوتری است
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
Xerox Network System
پروتکل شبکه ساخت aerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه novell IPX است
XNS
پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
SX
نوعی قطعه پردازنده که از پردازنده یا پایهای نشات گرفته است که تولید و خرید آن ارزانتر است
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
restless
بی قرار
at
از قرار
arrangment
قرار
at the rate of
از قرار
writs
قرار
black smiths, top swage
قرار
accommodation
قرار
decision
قرار
rate
قرار
rates
قرار
writ
قرار
accorded
قرار
swage
قرار
accords
قرار
stipulation
قرار
equanimity
قرار
decisions
قرار
arrangements
قرار
arrangement
قرار
variables
بی قرار
dictums
قرار
accord
قرار
dictum
قرار
concord
قرار
accommodations
قرار
moonish
بی قرار
variable
بی قرار
set
قرار دادن
setting up
قرار دادن
sets
قرار دادن
resolution
قرار رای
marginal utility school
قرار داد
locating
قرار دادن
permanent mold
قرار می گیرند
locates
قرار دادن
located
قرار دادن
negotiatory
قرار دادی
locate
قرار دادن
broken weather
هوای بی قرار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com