English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
protected در پشت حفاظ دارای جان پناه
Other Matches
shelterer دارای حفاظ
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
harbors پناه دادن پناه بردن
harbored پناه دادن پناه بردن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbouring پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
shelterless بی حفاظ
bleakly بی حفاظ
safeguarding حفاظ
coverture حفاظ
safeguards حفاظ
unsheltered <adj.> بی حفاظ
umbrella حفاظ
umbrellas حفاظ
sconce حفاظ
sheltered حفاظ
bleak بی حفاظ
bleaker بی حفاظ
bleakest بی حفاظ
shelter حفاظ
sheltering حفاظ
awnings حفاظ
mantelet حفاظ
disposed بی حفاظ
coverings حفاظ
covers حفاظ
awning حفاظ
safeguard حفاظ
protected در حفاظ
shelters حفاظ
safeguarded حفاظ
cover حفاظ
dunnage حفاظ کالاها
magnet keeper حفاظ اهنربا
shielding حفاظ کشیدن
soft missile base سکوی بی حفاظ
guardrail سیم حفاظ
exposes بی حفاظ گذاردن
expose بی حفاظ گذاردن
protective cover روپوش حفاظ
exposing بی حفاظ گذاردن
protective plating حفاظ فلزی
fender نرده حفاظ
keeper of magnet حفاظ اهنربا
magnetic shield حفاظ مغناطیسی
biological shield حفاظ زیستی
hangars پناهنگاه حفاظ
defilade حفاظ مانع
hangar پناهنگاه حفاظ
snow fence حفاظ برف
overhead cover حفاظ بالای سر
conduit لوله حفاظ
spillway apron فرش حفاظ
take cover حفاظ گرفتن
metal conduit لوله حفاظ
sight defilade حفاظ مگسک
conduits لوله حفاظ
magnetic screen حفاظ مغناطیسی
heat shield حفاظ حرارتی
conduit bushing adapter تبدیل لوله حفاظ
rigid metal conduit لوله حفاظ سخت
depth charge armor حفاظ بمب زیرابی
roadstead لنگرگاه بدون حفاظ
conduit elbow زانویی لوله حفاظ
hang up <idiom> حفاظ ،محکم کردن
armor plate حفاظ یا پوشش زرهی
conduit bushing بوش لوله حفاظ
screening, screenings دیوار تخته حفاظ
flexible conduit لوله حفاظ نرم
shields حفاظ پوشش محافظ
shells عامل محافظ حفاظ
shield حفاظ پوشش محافظ
magnetic screening effect اثر حفاظ مغناطیسی
shield حفاظ پیدا کردن
shelling عامل محافظ حفاظ
shields حفاظ پیدا کردن
shell عامل محافظ حفاظ
hull down بدنه پشت حفاظ
scabbard حفاظ غلاف کردن
goggles عینک حفاظ دار
scabbards حفاظ غلاف کردن
facadism حفاظ جلو ساختمان
screen دیوار تخته حفاظ
screens دیوار تخته حفاظ
screened دیوار تخته حفاظ
fiber conduit لوله حفاظ فیبری
flexible metal conduit لوله حفاظ خرطومی
instrument for electrostatic screening دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
instrument for electromagnetic screening دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
haul defilade تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
instrument with magnetic screening دستگاه اندازه گیری با حفاظ مغناطیسی
hull defilade تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
soft missile base سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
redoubt موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
guarded output خروجی حفاظ دار [مهندسی برق] [الکترونیک]
hull down قرار دادن تانک تالوله پشت حفاظ
uncovers برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncover برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
blinds پناه
bulwarks پناه
open بی پناه
defenseless بی پناه
opens بی پناه
opened بی پناه
blinded پناه
erfuge پناه
safeguards پناه
grith پناه
guard پناه
guarding پناه
guards پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
bulwark پناه
safeguarding پناه
safeguarded پناه
safeguard پناه
defenceless بی پناه
fenceless بی پناه
guardless بی پناه
refuges پناه
blind پناه
harbourless بی پناه
exposed بی پناه
harbourage پناه
coverture پناه
sconce پناه
shelterless بی پناه
refuge پناه
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
turrets جان پناه
turret جان پناه
harbors پناه دادن
harbor پناه دادن
parapet جان پناه
awning پناه پناهگاه
parapets جان پناه
mantelet جان پناه
awnings پناه پناهگاه
cestus مشت پناه
lee side سمت پناه
shelterer پناه دهنده
to seek refuge پناه جستن
ear cap گوش پناه
ambushes پناه گاه
ambushing پناه گاه
shelter جان پناه
shelter پناه دادن
sheltered جان پناه
sheltered پناه دادن
Good grief! پناه برخدا !
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
sheltering جان پناه
sheltering پناه دادن
hand rail جان پناه
ambushed پناه گاه
ambush پناه گاه
quarter پناه بردن به
ear tab گوش پناه
embower پناه دادن
erfuge پناه گاه
fire in the hole به جان پناه
traverse جان پناه
traversed جان پناه
dismounted defilade جان پناه
trenches جان پناه
traverses جان پناه
trench جان پناه
gorget گلو پناه
harbor پناه بردن
guard rail جان پناه
shelters جان پناه
harbored پناه بردن
harboring پناه بردن
harbors پناه بردن
harbouring پناه دادن
expose بی پناه گذاشتن
harboured پناه بردن
exposing بی پناه گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
harboured پناه دادن
harbour پناه بردن
harbour پناه دادن
traversing جان پناه
harbouring پناه بردن
harbours پناه دادن
shelters پناه دادن
to seek shelter پناه جستن
defilade جان پناه
bunkers جان پناه
bunker جان پناه
harboring پناه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com