Total search result: 201 (37 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
quadruplicate |
در چهارنسخه تهیه کردن |
|
|
Other Matches |
|
to type in quadruplicate |
چهارنسخه ماشین کردن |
laying up |
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی |
purveyed |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purveying |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purvey |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purveys |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purvey |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purveys |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purveying |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purveyed |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
schematize |
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
pre engage |
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن |
to pull off something [contract, job etc.] |
چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی] |
castellation |
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن |
provide |
تهیه کردن |
supplying |
تهیه کردن |
prepares |
تهیه کردن |
catered |
تهیه کردن |
cater |
تهیه کردن |
prepare |
تهیه کردن |
supplied |
تهیه کردن |
process |
تهیه کردن |
preparing |
تهیه کردن |
supply |
تهیه کردن |
procuring |
تهیه کردن |
procure |
تهیه کردن |
procured |
تهیه کردن |
processes |
تهیه کردن |
provision |
تهیه کردن |
affording |
تهیه کردن |
administer |
تهیه کردن |
caters |
تهیه کردن |
administering |
تهیه کردن |
blend |
تهیه کردن |
blends |
تهیه کردن |
afford |
تهیه کردن |
afforded |
تهیه کردن |
procures |
تهیه کردن |
affords |
تهیه کردن |
catering |
تهیه کردن |
to find in |
تهیه کردن |
provides |
تهیه کردن |
administers |
تهیه کردن |
administered |
تهیه کردن |
orchestrating |
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن |
orchestrated |
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن |
back-up |
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن |
back up |
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن |
orchestrate |
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن |
orchestrates |
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن |
process |
تهیه و تولید کردن |
programme |
برنامه تهیه کردن |
programmes |
برنامه تهیه کردن |
conserves |
کنسرو تهیه کردن |
conserving |
کنسرو تهیه کردن |
effigy |
تمثال تهیه کردن |
harnessing |
اشیاء تهیه کردن |
conserved |
کنسرو تهیه کردن |
conserve |
کنسرو تهیه کردن |
enabled |
تهیه کردن برای |
preparations |
تهیه کردن اتش |
preparation |
تهیه کردن اتش |
effigies |
تمثال تهیه کردن |
prearrange |
قبلا تهیه کردن |
getting |
تهیه کردن فهمیدن |
processes |
تهیه و تولید کردن |
extemporizes |
فورا تهیه کردن |
extemporized |
فورا تهیه کردن |
fund |
تهیه وجه کردن |
bill |
تهیه کردن صورتحساب |
bills |
تهیه کردن صورتحساب |
funded |
تهیه وجه کردن |
program |
برنامه تهیه کردن |
programs |
برنامه تهیه کردن |
triplicate |
در سه نسخه تهیه کردن |
extemporising |
فورا تهیه کردن |
extemporize |
فورا تهیه کردن |
extemporises |
فورا تهیه کردن |
extemporizing |
فورا تهیه کردن |
enable |
تهیه کردن برای |
to lay in a stock |
موجودی تهیه کردن |
harnessed |
اشیاء تهیه کردن |
gets |
تهیه کردن فهمیدن |
get |
تهیه کردن فهمیدن |
extemporised |
فورا تهیه کردن |
whomp up |
بسرعت تهیه کردن |
harness |
اشیاء تهیه کردن |
enables |
تهیه کردن برای |
enabling |
تهیه کردن برای |
finances |
بودجه چیزی را تهیه کردن |
financing |
بودجه چیزی را تهیه کردن |
to draw up |
تهیه کردن درصف اوردن |
bosses |
نقش برجسته تهیه کردن |
aminister |
تهیه کردن بکار بردن |
bossed |
نقش برجسته تهیه کردن |
finance |
بودجه چیزی را تهیه کردن |
circumstantiate |
امارات لازمه را تهیه کردن |
mush |
حریره اردذرت تهیه کردن |
financed |
بودجه چیزی را تهیه کردن |
to serve the city with water |
اب برای شهر تهیه کردن |
boss |
نقش برجسته تهیه کردن |
to raise funds |
تهیه وجه یاسرمایه کردن |
bossing |
نقش برجسته تهیه کردن |
handwrite |
نسخه خطی تهیه کردن |
draft |
تهیه کردن پیش نویس |
scabble |
زمخت وناصاف تهیه کردن |
to provide for old age |
برای پیری تهیه کردن |
drafted |
تهیه کردن پیش نویس |
drafts |
تهیه کردن پیش نویس |
outlined |
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن |
munition |
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن |
develop |
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن |
develops |
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن |
revictual |
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن |
finance |
علم دارایی تهیه پول کردن |
outline |
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن |
finances |
علم دارایی تهیه پول کردن |
preparative |
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی |
outlining |
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن |
outlines |
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن |
financing |
علم دارایی تهیه پول کردن |
financed |
علم دارایی تهیه پول کردن |
formulation |
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن |
mekeready |
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور |
mekeready |
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی |
procurement |
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل |
finance |
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن |
financing |
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن |
finances |
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن |
financed |
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن |
furnishes |
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد |
furnishing |
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد |
furnish |
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد |
bookings |
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن |
booking |
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن |
put out |
تهیه کردن اشفته کردن |
furnishes |
مزین کردن تهیه کردن |
to draw out |
تهیه کردن طرح کردن |
To make reservations. To book seats. |
جا تهیه کردن ( رزرو کردن ) |
furnish |
مزین کردن تهیه کردن |
make |
تهیه کردن طرح کردن |
makes |
تهیه کردن طرح کردن |
furnishing |
مزین کردن تهیه کردن |
map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
projection print |
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری |
projections |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
projection |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
conformal projection |
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه |
code |
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن |
phototostat |
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن |
maps |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
map |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
mapping |
نقشه کشی کردن تهیه نقشه |
briefed |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
briefer |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
brief |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
briefest |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
tea leaf |
برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.] |
counter preparation |
ضد تهیه |
ministration |
تهیه |
seating |
تهیه جا |
preparations |
تهیه |
preparation |
تهیه |
purvey |
تهیه |
provision |
تهیه |
purveys |
تهیه |
housing |
تهیه جا |
purveying |
تهیه |
procurement |
تهیه |
purveyed |
تهیه |
off hand |
بی تهیه |
supplying |
تهیه |
supplied |
تهیه |
supply |
تهیه |
parasceve |
روز تهیه |
base development |
تهیه پایگاه |
preparation fire |
تیر تهیه |
pitched |
تهیه دیده |
photo imagery |
تهیه عکس |
preparations |
اتش تهیه |
to bargain for |
تهیه دیدن |
counter preparation |
تیر ضد تهیه |
weaponry |
تهیه سلاح |
preparation of food |
تهیه خوراک |
placement |
تهیه کار |
placement |
تهیه شغل |
placements |
تهیه کار |
placements |
تهیه شغل |
data processing |
تهیه اطلاعات |
data processing |
تهیه و تولیداطلاعات |
triplicity |
تهیه در سه نسخه |
triplication |
تهیه در سه نسخه |
furtherance |
تهیه وسایل |
provided [that] <conj.> |
تهیه شده |
preparation time |
زمان تهیه |
preparator |
تهیه کننده |
preparatorily |
بعنوان تهیه |
prepare mortar |
تهیه ملات |
laid on <past-p.> |
تهیه شده |