English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (20 milliseconds)
English Persian
have a hand in something <idiom> در کاری دست داشتن
Search result with all words
to p in doing a thing در کاری پشت کار داشتن
to set one's mind on anything ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
to intend to do something قصد انجام کاری را داشتن
to be looking to do something قصد انجام کاری را داشتن
to propose to do something قصد انجام کاری را داشتن
to intend to do something در نظر انجام کاری را داشتن
to be looking to do something در نظر انجام کاری را داشتن
to propose to do something در نظر انجام کاری را داشتن
to be about to do something قصد انجام کاری را داشتن
to mean to do something منظور انجام کاری را داشتن
to purpose something هدف چیزی [انجام کاری] را داشتن
to aim to do something قصد انجام کاری را داشتن
Other Matches
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
curry کاری
effective کاری
currie کاری
impotence کاری
impotency کاری
feckful کاری
plastering گچ کاری
malfunction کژ کاری
flower piece گل کاری
malfunctioned کژ کاری
malfunctions کژ کاری
hypofunction کم کاری
curries کاری
plasterwork گچ کاری
curry powders کاری
curry powder کاری
slobbery تف کاری
under employment کم کاری
active کاری
inaction بی کاری
parget گچ کاری
electroplating اب کاری
intent on doing anything کاری
contouring operation فرم کاری
cementation سیمان کاری
counterattack بدل کاری
contrasuggestibility وارون کاری
touch off <idiom> شروع کاری
conservativeness محافظه کاری
compulsiveness مکرر کاری
chromium plating اب کرم کاری
elegance ریزه کاری
cotton plantation پنبه کاری
crypianalysis پنهان کاری
workspace فضای کاری
working storage انباره کاری
working storage حافظه کاری
working set مجموعه کاری
workgroup گروه کاری
work year سال کاری
work area ناحیه کاری
wood carving منبت کاری
ultraism افراط کاری
turnery منبت کاری
turnery تراش کاری
trephine مته کاری
trephination مته کاری
you are welcome کاری نکردم
brushwork قلممو کاری
dressing-down چوبه کاری
come to <idiom> شروع کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it . تو کجای کاری
farming اجاره کاری
priming بتونه کاری
punch-up کتک کاری
cutting off برش کاری
d. touch نازک کاری
To follow up (trace) something. پی کاری را گرفتن
prepared آمادهانجام کاری
tour de force شیرین کاری
tokenism نمونه کاری
punch-ups کتک کاری
off season در دوران کم کاری
treacherousness خیانت کاری
cementation سمنت کاری
decorations زینت کاری
brocade زری کاری
scouring تمیز کاری
in return در تلافی [کاری]
by way of reciprocation در تلافی [کاری]
in return به جای [کاری]
by way of reciprocation به جای [کاری]
cutting برش کاری
squalor کثافت کاری
sew سوزن کاری
decoration زینت کاری
misconduct خلاف کاری
mining معدن کاری
acrography گچ کاری برجسته
active cell خانه کاری
an active man مرد کاری
an active remedy درمان کاری
anaplasty پیوند کاری
argentation نقره کاری
blindage صیقل کاری
wrongdoing خطا کاری
wrongdoings خطا کاری
in return درعوض [کاری]
by way of reciprocation درعوض [کاری]
actions انجام کاری
extravagantly با افراط کاری
limb سوهان کاری
limbs سوهان کاری
reverse بدل کاری
reversed بدل کاری
reverses بدل کاری
reversing بدل کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> از پس کاری برآمدن
canniness ملاحظه کاری
cartwhip شلاق کاری
caulking بتونه کاری
plumbing سرب کاری
action انجام کاری
calk بتونه کاری
boo boo اشتباه کاری
brick work سفت کاری
brick work اجر کاری
brickworks سفت کاری
patchery وصله کاری
detail ریزه کاری
detailing ریزه کاری
acting فعال کاری
sanctity پرهیز کاری
bumping tool ابزار خم کاری
business hours ساعت کاری
cautiousness احتیاط کاری
latticing شبکه کاری
habitual way of doing anything کردن کاری
graving کنده کاری
glyptics کنده کاری
galvanization رویینه کاری
illumination تذهیب کاری
illuminations تذهیب کاری
latticework شبکه کاری
folding press پرس خم کاری
folding machine دستگاه خم کاری
flagitiousness تبه کاری
finishing touches دست کاری
figuration شیرین کاری
fiendishness تبه کاری
hole punching منگنه کاری
hours of business ساعتهای کاری
hunkerism محافظه کاری
lattice work شبکه کاری
insulation عایق کاری
knurled tool ابزار اج کاری
it is a soft snap کاری ندارد
forging چکش کاری
insagacity ندانم کاری
ingraving کنده کاری
drilling work مته کاری
energetic جدی کاری
i will see sbout it یک کاری می کنم
hypothyroidism کم کاری تیروئید
hydrotreating هیدروژن کاری
fal lal ریزه کاری
metallurgy فلز کاری
fairing صیقل کاری
forming فرم کاری
dry farm دیم کاری
workbench محیط کاری
workbenches محیط کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com