Dictiornary-Farsi | در کوزه ریخته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
potted	در کوزه ریخته


Search result with all words

potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
Other Matches

time and tide wait for no man <proverb>	کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
urn	کوزه
jugful	بک کوزه پر
jugs	کوزه
potter	کوزه گر
potters	کوزه گر
vase	کوزه
vases	کوزه
jug	کوزه
urns	کوزه
costrel	کوزه
cruse	کوزه
pitchers	کوزه
pitcher	کوزه
jorum	کوزه ابخوری
stinkpot	کوزه گلی
sherd	کوزه شکسته
shards	کوزه شکسته
pottery	کوزه گرخانه
shard	کوزه شکسته
pottery	کوزه گری
fictile clay	گل کوزه گری
ceramics	کوزه گری
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
potter's clay	خاک کوزه گری
potter lath	چرخ کوزه گری
jars	کوزه دهن گشاد
jarred	کوزه دهن گشاد
figuline	خاک کوزه گری
potter's clay	[خاک رس کوزه گری]
potter's wheel	چرخ کوزه گری
clay	خاک کوزه گری
lathes	چرخ کوزه گری
ceramic clay	خاک رس کوزه گری
lathe	چرخ کوزه گری
They put the blane on him . he was the scapegoat.	کاسه کوزه ها سر اوشکست
jar	کوزه دهن گشاد
mason jar	کوزه دهن گشاد
bats	گل اماده برای کوزه گری
batted	گل اماده برای کوزه گری
greybeard	کوزه سنگی برای باده
While there is water in the pitcher we wander thir. <proverb>	آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم .
bat	گل اماده برای کوزه گری
ewer	کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb>	صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
ewers	کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
krater	کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
pallets	ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallet	ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
ear	هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
potter wheel	صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
ears	هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
besprent	ریخته
foundered	ریخته گر
moulder	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
brass founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
caster	ریخته گر
casting	ریخته گی
disorganized	در هم ریخته
founders	ریخته گر
foundering	ریخته گر
founder	ریخته گر
cast metal	فلز ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
iron foundry	ریخته گی اهن
wild and woolly	درهم ریخته
cast concrete	بتن ریخته گی
founding	ریخته گری
group casting	ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
investment castings	ریخته گی بسته
investment foundry	ریخته گی بسته
chuted concrete	بتن ریخته گی
moulding	ریخته گری
precast	پیش ریخته
skins	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
skin	پوسته ریخته گی
foundries	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
foundry	ریخته گری
molten	ریخته ریختگی
sheet asphalt	اسفالت ریخته
casting	ریخته گری
found	ریخته گری
founds	ریخته گری
ingot casting	ریخته گری شمش
foundry cupola	کوپول ریخته گری
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
foundry pit	چاله ریخته گری
group teaming	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
machinery castings	ریخته گری ماشینی
injection molding	ریخته گری تزریقی
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
shell casting	ریخته گری پوستهای
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
mis run casting	ریخته گری غلط
metal foundry	ریخته گری فلزات
transfer molding	ریخته گری انتقالی
metal casting	ریخته گری فلز
press casting	ریخته گری فشاری
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
sand casting	ریخته گری ماسهای
loam castings	ریخته گری شنی
precision casting	ریخته گری دقیق
jakes	اشغال درهم ریخته
pouring cup	قاشق ریخته گری
mold	قالب ریخته گری
iron casting	ریخته گری اهن
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
steel foundry	ریخته گری فولاد
trumpeting	قیف ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
littering	زایمان ریخته وپاشیده
cast molding	قالبگیری ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
littered	زایمان ریخته وپاشیده
litter	زایمان ریخته وپاشیده
chuted concrete	بتن ریخته شده
composite casting	ریخته گری مرکب
compression molding	ریخته گری فشاری
litters	زایمان ریخته وپاشیده
art casting	ریخته گری صنعتی
trumpeted	قیف ریخته گری
pig	قالب ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
forge	ریخته گری فلز
forges	ریخته گری فلز
molded	قالب ریخته گری
plaster cast	ریخته گری گچی
plaster casts	ریخته گری گچی
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
debris	اشغال روی هم ریخته
foundry practice	تکنیک ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
molds	قالب ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
moulded	قالب ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
down hill casting	ریخته گری مستقیم
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
core sand	ماسه ریخته گری
ejecta	مواد بیرون ریخته
direct casting	ریخته گری مستقیم
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
green concrete	بتن تازه ریخته شده
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری