Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
piracy
دزدی دریایی
Search result with all words
pirate
دزدی دریایی کردن
pirated
دزدی دریایی کردن
pirates
دزدی دریایی کردن
pirating
دزدی دریایی کردن
Other Matches
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
theft and pilferage
دزدی و دله دزدی
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
brigandism
دزدی
filch
دزدی
filched
دزدی
filches
دزدی
nips
دزدی
nipped
دزدی
embezzlement
دزدی
robberies
دزدی
freebooting
دزدی
burglaries
دزدی
thieving
دزدی
lift
دزدی
lifted
دزدی
spoliation
دزدی
abstractions
دزدی
abstraction
دزدی
lifting
دزدی
robbery
دزدی
nip
دزدی
filching
دزدی
theft
دزدی
lifts
دزدی
burglary
دزدی
thefts
دزدی
larceny
دزدی
thievery
دزدی
intercepting
توپ دزدی
pickery
دله دزدی
intercepts
توپ دزدی
petty larceny
دله دزدی
shop lifting
دزدی از مغازه ها
intercepted
توپ دزدی
intercept
توپ دزدی
cycle stealing
چرخه دزدی
aggravated theft
دزدی مشدد
commit theft
دزدی کردن
Shanghai
ادم دزدی
plagiary
دزدی ادبی
larcenous
مربوط به دزدی
cribs
دزدی ادبی
kleptomania
دزدی بیمارگون
kleptomania
جنون دزدی
kleptomaniac
علاقمند به دزدی
kleptomaniacs
علاقمند به دزدی
kidnapping
بچه دزدی
heist
دزدی کردن
heists
دزدی کردن
heists
دزدی سرقت
abaction
گله دزدی
picking
دله دزدی
heist
دزدی سرقت
cribs
دله دزدی
larceny petty
دزدی کوچک
pilferage
دله دزدی
petit larceny
دله دزدی
steal
توپ دزدی
steals
توپ دزدی
crib
دله دزدی
crib
دزدی ادبی
cribbed
دله دزدی
cribbed
دزدی ادبی
cribbing
دله دزدی
cribbing
دزدی ادبی
kidnapping
ادم دزدی
burgles
شب دزدی کردن
thievish
خوگرفته به دزدی
thievishness
خوی دزدی
stick up
<idiom>
دزدی مسلحانه
cabbages
دله دزدی
burgling
شب دزدی کردن
piracy
دزدی دریائی
piracy
دزدی ادبی
burgle
شب دزدی کردن
cabbage
دله دزدی
plagiarism
دزدی ادبی
burgled
شب دزدی کردن
thieve
دزدی کردن
theft, pilferage, non delivery
دله دزدی
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
kidnapped
ادم دزدی کردن
snitches
دله دزدی کردن
snitched
دله دزدی کردن
swagman
خریدار مال دزدی
piracy
دزدی هنری یاادبی
kidnaps
ادم دزدی کردن
kidnaps
بچه دزدی کردن
kidnapped
بچه دزدی کردن
kidnap
ادم دزدی کردن
snitch
دله دزدی کردن
kidnap
بچه دزدی کردن
hitting
طعمه دزدی ماهی
pilfers
دله دزدی کردن
hits
طعمه دزدی ماهی
pilfering
دله دزدی کردن
hit
طعمه دزدی ماهی
pilfer
دله دزدی کردن
peculate
حیف ومیل دزدی
pilfered
دله دزدی کردن
pirates
دزدی ادبی کردن
pirate
دزدی ادبی کردن
pirated
دزدی ادبی کردن
software piracy
دزدی نرم افزار
pirating
دزدی ادبی کردن
kleptomania
میل و اشتیاق به دزدی
snitching
دله دزدی کردن
kleptolagnia
تحریک جنسی توام با دزدی
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
maraud
دله دزدی یاتلاش کردن
cat burglar
<idiom>
دزدی که از دیوار بالا میرود
they accused him of the ft
اورابه دزدی متهم ساختند
kleptamaniac
کسی که جنون دزدی دارد
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
hijack
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
hijacked
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
high jack
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
It is wrong to steal .
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
to break into something
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
housebreaker
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay
دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
intruder
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
frauds
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
He has an itching palm .
دستش کج است ( اهل دزدی است )
covered dovtail joint
درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
sharks
سگ دریایی
naval
دریایی
saltier
دریایی
saltiest
دریایی
salty
دریایی
benthic
ته دریایی
dogfish
سگ دریایی
thalaesic
دریایی
thalassic
دریایی
sea pier
سد دریایی
marines
دریایی
pelagian
دریایی
nautical
دریایی
sea born
دریایی
seas
دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com