English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
Other Matches
expilation سرقت مقرون به ازار
robbery سرقت مقرون به ازار یاتهدید
robberies سرقت مقرون به ازار یاتهدید
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
hectoring تهدید یا ازار کردن
hector تهدید یا ازار کردن
hectored تهدید یا ازار کردن
hectors تهدید یا ازار کردن
theft and pilferage دزدی و دله دزدی
advantageaus مقرون بصرفه
fea مقرون بایمان
costings مقرون به صرفه
cost-effective مقرون به صرفه
evidentiary مقرون بدلیل
expediential مقرون بمصلحت
commodious مقرون بصرفه
advisable مقرون بصلاح
economical مقرون به صرفه
It is not to your advantage. مقرون بصرفه نیست
It is not economical. مقرون به صرفه نیست.
urbane مقرون به ادب مودبانه
well a خردمندانه مقرون به تامل خردمند
inquisitorial مقرون به سخت گیری در پرسش
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
pay load اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
innoxious بی ازار
trouble ازار
troubles ازار
harassment ازار
harms ازار
izar ازار
hurtful پر ازار
harming ازار
harmed ازار
annoyance ازار
inoffensive بی ازار
hurts ازار
hurting ازار
hurt ازار
torts ازار
tort ازار
disservice ازار
epsilon bootis ازار
troubling ازار
excruciation ازار
harm ازار
heart rending دل ازار
train ازار
nuisances ازار
persecution ازار
nuisance ازار
vexation ازار
traded ازار
trade ازار
unoffending بی ازار
vexations ازار
vexatious دل ازار
trains ازار
trained ازار
sackless بی ازار
molestation ازار
blackmailing تهدید
blackmailed تهدید
threat تهدید
threats تهدید
intimidation تهدید
blackmail تهدید
blackmails تهدید
menace تهدید
minacity تهدید
menaces تهدید
fulmination تهدید
menaced تهدید
persecuted ازار کردن
persecute ازار کردن
troubling ازار دادن
nuisance ازار کردن
troubles ازار دادن
persecutes ازار کردن
torment ازار زحمت
tantalizes ازار دادن
tantalized ازار دادن
tantalize ازار دادن
tantalises ازار دادن
tantalised ازار دادن
dun ازار دادن
obsessing ازار کردن
obsesses ازار کردن
obsessed ازار کردن
tormented ازار زحمت
tormenting ازار زحمت
persecuting ازار کردن
trouble ازار دادن
inquiline انگل کم ازار
molests ازار رساندن
molesting ازار رساندن
molested ازار رساندن
molest ازار رساندن
torments ازار زحمت
obsess ازار کردن
pesky ازار رسان
annoyer ازار دهنده
grig ازار رساندن
disserve ازار رسانیدن
excruciate ازار دادن
nuisances ازار کردن
get hurt ازار دیدن
hindrances اذیت ازار
hindrance اذیت ازار
harrowing جان ازار
hurter ازار دهنده
pestiferous ازار دهنده
persecutors ازار دهنده
crackpot دیوانه بی ازار
crackpots دیوانه بی ازار
hurting ازار رساندن
worrisome ازار دهنده
persecutor ازار دهنده
hurts ازار رساندن
hurt ازار رساندن
death thread تهدید به مرگ
minacious تهدید کننده
minaciously تهدید کنان
minatorily از روی تهدید
minatory تهدید کننده
minatory تهدید امیز
intimidatory تهدید امیز
menacing <adj.> تهدید آمیز
coercion تهدید واجبار
to show one's teeth تهدید کردن
bullyrag تهدید کردن
he threatened or resingn تهدید کرد
threatener تهدید کننده
hoid up راهزنی با تهدید
threat appeal توسل به تهدید
launch a threat تهدید کردن
menace تهدید کردن
denounced تهدید کردن
denounce تهدید کردن
overhang تهدید کردن
overhangs تهدید کردن
threateningly تهدید امیز
racketeering اخاذی به تهدید
imminent تهدید کننده
menacingly تهدید کنان
menacingly از روی تهدید
threatening تهدید امیز
threat تهدید کردن
threats تهدید کردن
menaces تهدید کردن
menaced تهدید کردن
threaten تهدید کردن
denounces تهدید کردن
threatened تهدید کردن
denouncing تهدید کردن
threatens تهدید کردن
pogroms ازار وکشتار همگانی
pogrom ازار وکشتار همگانی
greensnake مار سبز بی ازار
we intend no harm قصد ازار نداریم
sturt ازار دادن رقابت
intimidates با تهدید وادار کردن
imminently بطور تهدید کننده
black تهدید امیز عبوسانه
blacker تهدید امیز عبوسانه
terrorization تهدید وارعاب ارعابگری
blackest تهدید امیز عبوسانه
threatens تهدید کردن ترساندن
impendent تهدید کننده اویزان
blacked تهدید امیز عبوسانه
threats دشمن تهدید کردن
threat دشمن تهدید کردن
threaten with death تهدید به قتل کردن
imminence خطر تهدید کننده
threat force نیروی تهدید کننده
threatened تهدید کردن ترساندن
threaten تهدید کردن ترساندن
blacks تهدید امیز عبوسانه
intimidate با تهدید وادار کردن
unmolested ازار رساندن معترض شدن
gadfly ادم مردم ازار مزاحم
i am tortured with headache سر درد مرا ازار میدهد
incommode ازار رساندن گیج کردن
robbery دزدی
robberies دزدی
brigandism دزدی
burglary دزدی
abstraction دزدی
abstractions دزدی
embezzlement دزدی
lift دزدی
lifted دزدی
lifting دزدی
lifts دزدی
freebooting دزدی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com