English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
English Persian
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Other Matches
theft and pilferage دزدی و دله دزدی
hoarseness خشونت
truculency خشونت
stricture خشونت
rigorism خشونت
raucity خشونت
raggedness خشونت
loath loth خشونت
huskiness خشونت
gruffness خشونت
strictures خشونت
violation خشونت
roughness خشونت
asperity خشونت
harshness خشونت
rowdiness خشونت
violence خشونت
truculence خشونت
severity خشونت
harshly به خشونت
incivility خشونت وحشیگری
discourtesy خشونت تندی
headhunting خشونت در بازی
indelicacy خشونت بی نزاکتی
grossness خشونت کلفتی
burliness زبری خشونت
brusqurie خشونت در رفتار
blatancy خودنمایی خشونت
astingency درشتی خشونت
cheap shot خشونت عمدی
non-violence احتراز از خشونت
act of violence عمل خشونت
unnecessary roughness خشونت بی مورد
rigors سختگیری خشونت
rigour سختگیری خشونت
rigours سختگیری خشونت
rigor سختگیری خشونت
rough and tumble <idiom> با خشونت تمام جنگیدن
forces خشونت نشان دادن
force خشونت نشان دادن
forcing خشونت نشان دادن
slam bang بی ادبانه وبا خشونت رفتارکردن
violence شدت و تندی و سختی خشونت
to lager-lout [British E] در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن [اصطلاح روزمره]
filch دزدی
filching دزدی
filches دزدی
filched دزدی
thieving دزدی
spoliation دزدی
freebooting دزدی
thievery دزدی
brigandism دزدی
burglaries دزدی
larceny دزدی
abstraction دزدی
nip دزدی
abstractions دزدی
nipped دزدی
nips دزدی
robbery دزدی
robberies دزدی
thefts دزدی
embezzlement دزدی
burglary دزدی
lifts دزدی
lifting دزدی
lifted دزدی
lift دزدی
theft دزدی
Shanghai ادم دزدی
pilferage دله دزدی
plagiary دزدی ادبی
petit larceny دله دزدی
cycle stealing چرخه دزدی
pickery دله دزدی
larcenous مربوط به دزدی
larceny petty دزدی کوچک
shop lifting دزدی از مغازه ها
piracy دزدی ادبی
cabbages دله دزدی
plagiarism دزدی ادبی
cribbing دزدی ادبی
stick up <idiom> دزدی مسلحانه
burgling شب دزدی کردن
burgles شب دزدی کردن
burgled شب دزدی کردن
burgle شب دزدی کردن
thievishness خوی دزدی
thievish خوگرفته به دزدی
piracy دزدی دریایی
theft, pilferage, non delivery دله دزدی
piracy دزدی دریائی
cabbage دله دزدی
commit theft دزدی کردن
abaction گله دزدی
kleptomaniac علاقمند به دزدی
cribbed دله دزدی
intercepted توپ دزدی
intercept توپ دزدی
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
petty larceny دله دزدی
heist دزدی کردن
kidnapping بچه دزدی
heist دزدی سرقت
heists دزدی کردن
crib دزدی ادبی
heists دزدی سرقت
picking دله دزدی
kleptomania جنون دزدی
intercepting توپ دزدی
cribbed دزدی ادبی
intercepts توپ دزدی
cribs دزدی ادبی
kidnapping ادم دزدی
cribs دله دزدی
steals توپ دزدی
cribbing دله دزدی
thieve دزدی کردن
steal توپ دزدی
crib دله دزدی
kleptomania دزدی بیمارگون
aggravated theft دزدی مشدد
kleptomania میل و اشتیاق به دزدی
piracy دزدی هنری یاادبی
snitched دله دزدی کردن
snitches دله دزدی کردن
kidnap ادم دزدی کردن
snitch دله دزدی کردن
kidnaps ادم دزدی کردن
pilfers دله دزدی کردن
pilfer دله دزدی کردن
kidnapped ادم دزدی کردن
swagman خریدار مال دزدی
kidnapped بچه دزدی کردن
pirating دزدی دریایی کردن
pirates دزدی ادبی کردن
pirates دزدی دریایی کردن
pirated دزدی ادبی کردن
pirated دزدی دریایی کردن
pirate دزدی دریایی کردن
hit طعمه دزدی ماهی
hits طعمه دزدی ماهی
peculate حیف ومیل دزدی
software piracy دزدی نرم افزار
pilfering دله دزدی کردن
pilfered دله دزدی کردن
kidnaps بچه دزدی کردن
kidnap بچه دزدی کردن
snitching دله دزدی کردن
hitting طعمه دزدی ماهی
pirating دزدی ادبی کردن
pirate دزدی ادبی کردن
maraud دله دزدی یاتلاش کردن
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
they accused him of the ft اورابه دزدی متهم ساختند
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
kleptamaniac کسی که جنون دزدی دارد
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
kleptolagnia تحریک جنسی توام با دزدی
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
housebreaker دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
satyagraha اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
covered dovtail joint درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
He has an itching palm . دستش کج است ( اهل دزدی است )
picaroon دزدی کردن قلاشی کردن
shoplifting دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
stealing from a protected palce سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com