English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
larceny petty دزدی کوچک
Other Matches
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
theft and pilferage دزدی و دله دزدی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
nipped دزدی
thefts دزدی
filch دزدی
brigandism دزدی
larceny دزدی
theft دزدی
thieving دزدی
nips دزدی
nip دزدی
filching دزدی
filches دزدی
filched دزدی
lift دزدی
robberies دزدی
lifts دزدی
lifted دزدی
freebooting دزدی
spoliation دزدی
burglary دزدی
abstractions دزدی
abstraction دزدی
burglaries دزدی
thievery دزدی
embezzlement دزدی
lifting دزدی
robbery دزدی
theft, pilferage, non delivery دله دزدی
thieve دزدی کردن
kidnapping ادم دزدی
kidnapping بچه دزدی
pilferage دله دزدی
intercept توپ دزدی
pickery دله دزدی
petit larceny دله دزدی
commit theft دزدی کردن
petty larceny دله دزدی
thievish خوگرفته به دزدی
intercepted توپ دزدی
Shanghai ادم دزدی
picking دله دزدی
abaction گله دزدی
steals توپ دزدی
steal توپ دزدی
plagiary دزدی ادبی
burgling شب دزدی کردن
burgled شب دزدی کردن
burgle شب دزدی کردن
shop lifting دزدی از مغازه ها
stick up <idiom> دزدی مسلحانه
burgles شب دزدی کردن
intercepting توپ دزدی
intercepts توپ دزدی
heist دزدی کردن
heist دزدی سرقت
heists دزدی کردن
piracy دزدی دریایی
piracy دزدی دریائی
piracy دزدی ادبی
heists دزدی سرقت
aggravated theft دزدی مشدد
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
larcenous مربوط به دزدی
thievishness خوی دزدی
crib دله دزدی
cycle stealing چرخه دزدی
cribbed دزدی ادبی
cribbing دله دزدی
kleptomania دزدی بیمارگون
kleptomania جنون دزدی
kleptomaniac علاقمند به دزدی
cribbing دزدی ادبی
cribs دله دزدی
cribs دزدی ادبی
cribbed دله دزدی
cabbages دله دزدی
crib دزدی ادبی
cabbage دله دزدی
plagiarism دزدی ادبی
kidnap بچه دزدی کردن
hitting طعمه دزدی ماهی
pirating دزدی دریایی کردن
pirates دزدی ادبی کردن
pirates دزدی دریایی کردن
pirated دزدی دریایی کردن
pirating دزدی ادبی کردن
pirate دزدی ادبی کردن
piracy دزدی هنری یاادبی
pirated دزدی ادبی کردن
kleptomania میل و اشتیاق به دزدی
hit طعمه دزدی ماهی
kidnap ادم دزدی کردن
snitches دله دزدی کردن
snitched دله دزدی کردن
snitch دله دزدی کردن
pilfers دله دزدی کردن
swagman خریدار مال دزدی
pilfering دله دزدی کردن
pilfered دله دزدی کردن
pilfer دله دزدی کردن
peculate حیف ومیل دزدی
hits طعمه دزدی ماهی
snitching دله دزدی کردن
software piracy دزدی نرم افزار
kidnapped بچه دزدی کردن
kidnaps ادم دزدی کردن
kidnaps بچه دزدی کردن
kidnapped ادم دزدی کردن
pirate دزدی دریایی کردن
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
kleptolagnia تحریک جنسی توام با دزدی
kleptamaniac کسی که جنون دزدی دارد
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
maraud دله دزدی یاتلاش کردن
they accused him of the ft اورابه دزدی متهم ساختند
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
intruder دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
He has an itching palm . دستش کج است ( اهل دزدی است )
covered dovtail joint درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
picaroon دزدی کردن قلاشی کردن
minuscule کوچک
little کوچک
pillule حب کوچک
seed bud پر کوچک
imminution کوچک
canis minor سگ کوچک
dimmers کوچک
canis minoris سگ کوچک
minus cule کوچک
half pint کوچک
cerebellum مخ کوچک
gracile کوچک
minute کوچک
fortalice دژ کوچک
pilule حب کوچک
short ton تن کوچک
bantams کوچک
exiguousness کوچک
runty کوچک
petit کوچک
culvert پل کوچک
culverts پل کوچک
bantam کوچک
diminutive کوچک
ponceau پل کوچک
plumule پر کوچک
dinky کوچک
plumelet پر کوچک
floret گل کوچک
ickle کوچک
puny کوچک
pipsqueak کوچک
micro کوچک
weenier کوچک
weeniest کوچک
whiffet سگ کوچک
weensy کوچک
smallest کوچک
thumbnail کوچک
thumbnails کوچک
pint-size کوچک
pint size کوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com