English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
victim دستخوش شکار
victims دستخوش شکار
Other Matches
undergoes دستخوش
prey دستخوش
undergone دستخوش
undergoing دستخوش
undergo دستخوش
at the mercy of در اختیار دستخوش
windblown دستخوش باد
golden handshakes دستخوش بازنشستگی
peccable دستخوش خطا
tosser دستخوش امواج
adrift دستخوش طوفان
golden handshake دستخوش بازنشستگی
subject to the flood دستخوش سیل
drift دستخوش پیشامد بودن
passives دستخوش عامل خارجی
passive دستخوش عامل خارجی
drifting دستخوش پیشامد بودن
drifts دستخوش پیشامد بودن
sentient حساس دستخوش احساسات
drifted دستخوش پیشامد بودن
obsessively دستخوش یک فکر یامیل قوی
prey دستخوش ساختن طعمه کردن
tideland زمین ساحلی دستخوش جزرومد
obsessive دستخوش یک فکر یامیل قوی
victimizes دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
planker گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
victimises دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimized دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
tosses دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossed دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
toss دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossing دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
game شکار
chace شکار
hank شکار
hunt شکار
hunted شکار
hunts شکار
quarries شکار
quarrying شکار
quarry شکار
prey شکار
ravin شکار
chases شکار
hanks شکار
predatin شکار
venery شکار
chase شکار
chevy شکار
gamey پر از شکار
gameless بی شکار
chasing شکار
hunting شکار
chased شکار
quarries لاشه شکار
huntsmen شکار باز
hank طعمه شکار
shootings شکار باتفنگ
quarries شکار موردنظر
hanks طعمه شکار
huntsman شکار باز
gunning شکار با تفنگ
quarrying شکار موردنظر
shooting شکار باتفنگ
quarrying لاشه شکار
quarry شکار موردنظر
quarry لاشه شکار
hunters اسب شکار
falconry شکار با شاهین
to go a hunting شکار رفتن
shotgunner شکار با تفنگ
shanking شکار کوسه
predatory habit خوی شکار
predation شکار کردن
poniter نوعی سگ شکار ی
hunting ground شکار گاه
gamy پراز شکار
fair game شکار مجاز
fair game شکار قانونی
hunting district شکار گاه
whaling شکار نهنگ
game law قانون شکار
game keep پاسبان شکار
ducking شکار مرغابی
hunted شکار کردن
area drive شکار دواندن
hunts شکار کردن
blood sport کشتن شکار
blood sports کشتن شکار
hunt شکار کردن
hunter اسب شکار
game سرگرمی شکار
king hunt شاه شکار
fowling شکار پرنده
deer stalking شکار اهو و گوزن
predator تغذیه کننده از شکار
predators تغذیه کننده از شکار
foxhunt شکار روباه باتازی
big game شکار حیوانات بزرگ
cub hunting شکار بچه روباه
chevy فریاد هنگام شکار
hog dress بریدن گلوی شکار
predatorial تغذیه کننده از شکار
raptatorial لازم برای شکار
raptatory لازم برای شکار
shining پیداکردن شکار در شب بانورافکن
bow hunting شکار با تیر و کمان
prowl درپی شکار گشتن
check و شدن بوی شکار
checks و شدن بوی شکار
raven شکار طعمه شکاری
ravens شکار طعمه شکاری
shoot هدف گرفتن شکار
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
find یافتن بوی شکار
finds یافتن بوی شکار
shoots هدف گرفتن شکار
prowls درپی شکار گشتن
game شکار گرفته شده
prowling درپی شکار گشتن
predatory تغذیه کننده از شکار
prowled درپی شکار گشتن
outfitter فروشنده لوازم شکار
outfitters فروشنده لوازم شکار
pointers سگ شکاری یابنده شکار
pointer سگ شکاری یابنده شکار
checked و شدن بوی شکار
sniping پاشله شکار کردن
poaches دزدکی شکار کردن
bag شکار کردن با تیر
snipes پاشله شکار کردن
sniped پاشله شکار کردن
poach دزدکی شکار کردن
snipe پاشله شکار کردن
rabbits شکار خرگوش کردن
bags شکار کردن با تیر
rabbit شکار خرگوش کردن
stool گروه فریبنده شکار
poached دزدکی شکار کردن
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
hunt اداره کردن تازیها در شکار
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
decoy shooting شکار به کمک مرغ دام
to p on any one's preserves در جای قورق شکار کردن
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
predacious شکاری تغذیه کننده از شکار
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
coverings بوته زار پناهگاه شکار
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
covers بوته زار پناهگاه شکار
predaceous شکاری تغذیه کننده از شکار
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
cover بوته زار پناهگاه شکار
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
master of سرپرست گروه شکار روباه
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
safari سفر برای شکار بزرگ
safaris سفر برای شکار بزرگ
close season فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
foxhound تازی مخصوص شکار روباه
foxhounds تازی مخصوص شکار روباه
hunts اداره کردن تازیها در شکار
hunted اداره کردن تازیها در شکار
wood craft جنگل شناسی از لحاظ شکار
turtle لاک پشت شکار کردن
turtles لاک پشت شکار کردن
retriever سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retrievers سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
weigh in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
case محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
hunting bow کمان بلند و سنگین برای شکار
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
wildfowl مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
covert بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
cases محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
to give the tone هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
challenge [of a dog] پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
falconry تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
shoots زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com