English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
direct access دسترسی مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
Search result with all words
direct access دسترسی مستقیم به اطلاعات
Other Matches
poaching دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
accesses دسترسی
accessing دسترسی
approachability دسترسی
reach دسترسی
reached دسترسی
reaches دسترسی
reaching دسترسی
accessed دسترسی
access دسترسی
ranges دسترسی
range دسترسی
accessibility دسترسی
access دسترسی
gateway دسترسی
ranged دسترسی
access code کد دسترسی
accession دسترسی
access arm بازوی دسترسی
outreach دسترسی پیداکردن
access duct مجرای دسترسی
access road راه دسترسی
access road جاده دسترسی
access code رمز دسترسی
inaccessible دسترسی ناپذیر
non access عدم دسترسی
accesses دسترسی راه
access دسترسی راه
accessing دسترسی راه
availability میزان دسترسی
inapproachable بدون دسترسی
accessed دسترسی راه
inaccessibility دسترسی ناپذیری
inaccessibility عدم دسترسی
inaccessibility غیرقابل دسترسی
accesses دسترسی یا مجال مقاربت
accessed دسترسی یا مجال مقاربت
multiple access network شبکه با دسترسی چندگانه
come at able قابل دسترسی کنارامدنی
access دسترسی یا مجال مقاربت
accessing دسترسی یا مجال مقاربت
availability principle اصل دسترسی پذیری
random access دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
availability شخص مفید دسترسی
disk access time زمان دسترسی دیسک
inaccessibly بطور غیر قابل دسترسی
exclusion area منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
accessor شخصی که به داده دسترسی دارد
accessible آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
it is not pervious to reasonov بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to get to somebody [something] به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
concentrator گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
nympholept کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
bulletin board system پایگاه داده اطلاعات و پیام که توسط مودم و اتصال کامپیوتری قابل دسترسی است
Internet می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
externals حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
half مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
external حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
cells محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
alien وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
Delphi مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند
extensions فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
extension فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
array ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
external رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
externals رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
logo یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
SMB که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
isolates فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolating فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
first-hand مستقیم
straighter مستقیم
levels مستقیم
levelled مستقیم
leveled مستقیم
beeline خط مستقیم
bee line خط مستقیم
firsthand مستقیم
level مستقیم
on line مستقیم
straightest مستقیم
attributive مستقیم
righted مستقیم
righting مستقیم
upstanding مستقیم
straightish مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
straight line code کد مستقیم
right مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
direct <adj.> مستقیم
directed مستقیم
directs مستقیم
straight line مستقیم
straight مستقیم
straight line خط مستقیم
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaging متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averages متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
specific cost هزینه مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
d.c جریان مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
d.c. جریان مستقیم
aright مستقیم مستقیما
straight left چپ مستقیم در بوکس
Go straight ahead. مستقیم بروید.
straight position فرم مستقیم
highroads صراط مستقیم
highroad صراط مستقیم
airlines خط مستقیم هوایی
airline خط مستقیم هوایی
sonna deung koot دست مستقیم
sideway غیر مستقیم
backstair غیر مستقیم
wall pass پاس مستقیم
dressing مستقیم کنی
line storm طوفان مستقیم
on line help کمک مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
ambagious غیر مستقیم
straight edge لبه مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
proximate cause علت مستقیم
random access دستیابی مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
dressings مستقیم کنی
direct observation دیدبانی مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
direct file فایل مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
direct file پرونده مستقیم
direct fire اتش مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
direct selling فروش مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct material مواد مستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
direct lighting روشنایی مستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
direct fire تیر مستقیم
direct control کنترل مستقیم
straight line بخط مستقیم
visual fire تیر مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
straightening flute drill مته مستقیم
direct address آدرس مستقیم
through call مکالمه مستقیم
uncurl مستقیم شدن
direct address نشانی مستقیم
uniaxial bending خمش مستقیم
direct support کمک مستقیم
straighter قسمت مستقیم
intuitions درک مستقیم
straight قسمت مستقیم
straightest قسمت مستقیم
direct current جریان مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com